در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نیلوفر ثانی درباره نمایش سی و یک رویا: درباره نمایش سی و یک رویا / جواد مولانیا روزنامه سازندگی چهارشنبه 16
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:58:27
درباره نمایش سی و یک رویا / جواد مولانیا
روزنامه سازندگی چهارشنبه 16 خرداد 1403

"مهاجرت، قتل و چند مقوله دیگر.."
جواد مولانیا که به تازگی نمایش پرمخاطب " خبری از او نیست" را در بلک‌باکس مجموعه باغ کتاب، پس از چند ماه بر صحنه‌ بودن، پشت سر گذاشته، نمایش دیگری را نوشته و کارگردانی می‌کند که در تماشاخانه ملک اجرا می‌شود. نمایشی با نام "سی‌و یک رویا" که هر چند در اواسط نمایش به ۳۱ فرد پناهجوی غیرقانونی که برای رسیدن به انگلیس در کانال مانش غرق می‌شوندٰ، اشاره دارد اما محور اصلی آن درباره زندگی زوجی بنام احمد و مینا‎ست که به فراز و نشیب‌های ارتباطی و در آخر تجربه مهاجرت‌شان، می‌پردازد.
اجرا فرمی تلفیقی دارد. بخش‌هایی به صورت روایت و مونولوگ برای تماشاگران بازگو می‌شود و بخش‌هایی بصورت بازی کاراکترها با یکدیگر است. صحنه طراحی خاصی ندارد و از دکور و چیدمان موثری برخوردار نیست و بدلیل لوکیشن‌های متفاوتی که در نمایش وجود دارد، استفاده از تصاویر پروجکشنی و مرتبط با هر مکان، ... دیدن ادامه ›› می‌توانست بسیار کارآمد و تاثیرگذاری بیشتری در روند اجرا داشته باشد، که فقدان آن صحنه را سوت و کور و گنگ و ناقص جلو می‌دهد. با حداقل هزینه صحنه‌پردازی، تنها در گوشه‌ای میز و صندلی گذاشته شده که فرد بازپرس/ ماموردولتی تمام مدت پشت آن نشسته و چند پاف و چهارپایه نیز گه‌گاه مورد استفاده قرار می‌گیرد. حتی بجای کالسکه کودک، همین پاف‌های چرخدار به این ورو آنور کشیده می‌شود. نور و طراحی لباس نیز عملا وجود ندارد. در مرکز صحنه و انتهای آن نیز سکویی قرار گرفته که گروه موسیقی زنده در آن جای داده شده‌اند و حضور پررنگی دارند.
سی و یک رویا، متنی نه چندان کار شده و کامل است و به نظر می‌رسد آنقدر سرسری نوشته شده که به پراکندگی و انبوه اتفاقات درهم آن، توجهی نشده و تنها به قصد رسیدن به اجرا و احتمالا فروش گیشه، پیش رفته است. متنی که مشخص نیست آیا درباره احمد است، چراکه تا نیمه‌های اجرا طرح وقایع و توضیحات متمرکز بر این کاراکتر و خصوصیات و علایق اوست، و یا درباره مهاجرت و مسائل آن. آیا درباره غرق‌شدن سی‌و یک رویا/پناهجو در کانال مانش است یا قتل مینا توسط احمد؟ به نظر می‌رسد شاکله روایتی، داستان زندگی زوجی با الویت به علایق و کارهای عجیب و غریب مردست (از جمله علاقه و خرید سنگ آتشفشان باستانی و موسیقی‌) که چند مورد از جمله یک مهاجرت گل درشت، مشکلات داشتن کودک معلول و یک قتل هم از آن سر در می‌آورد. گویی قرار است نویسنده دل علاقمندان به چند ژانر و سبک را بدست آورد. هم آنان که به موسیقی در نمایش علاقمندند و با موزیک‌های نوستالژی سرکیف می‌آیند، هم طرفداران ژانرهای جنایی و پلیسی و جرم‌شناسی و هم رنجنامه مهاجرت که خود ید طولایی در فوران غم و رنج و اشک و آه دارد و هم زوج‌هایی که از قضا کودک معلولی دارند و در تصمیم‌هایی این چنینی، وبال‌شان شده و ناگزیر به رهاکردنش در خیابان‌ها می‌شوند.
جواد مولانیا که حضور باسابقه‌ای در تئاتر دارد، آنقدر صحنه و درام را می‌شناسد که بداند نقاط ضعف یک نمایش با مملو کردن آن از اتفاقات ریز و درشت بی‌ربط و باربط و کاراکترهای نمادی که نقطه اثری در روند داستان ندارند، چقدر می‌تواند مخاطب را دچار سرگردانی، خستگی و دلزدگی کند. خط داستان با تلاش قرار است از این میان راه خود را پیدا کرده و پیش برود اما کاملا ناموفق است چرا که اطلاعات داده شده در یک دوم ابتدای اجرا هیچ کمکی به وقایع بعدی نمی‌کند و تنها به یک حرافی وقت پرکن شبیه است. دست آخر هم دلیل بازگشت از مهاجرت و یا قتل، که نقطه عطف اجراست، آنچنان که مهم و لازم است، پرداخت نمی‌شود.
نمایش «سی و یک رویا»، اگر می‌توانست با تمرکز بر یک موضوع واحد یعنی زندگی مشترک یک زوج در جامعه امروز و یا مقوله مهاجرت، یا قتل و یا مستندگونه، پیش برود، اجرایی به مراتب قابل قبول‌تر از آب در می‌آمد اما در اجرای فعلی، به مدد اجرای چند قطعه موسیقی خارجی و ایرانی نوستالژی، توسط هومن کیایی، که همخوانی تماشاگران را نیز همراه دارد، و بازی خوب او و تیم بازیگری به ویژه عارف عباسی، می‌تواند تحمل پذیر باشد و احتمالا تماشاگران را راضی کند؛ هر چند تلخی و دز اشک و احساسات آن آنقدر زیاد باشد که در پایان رمقی باقی نگذارد.

نیلوفرثانی
عضو کانون منتقدان تئاتر ایران
بعد از مدت ها یک تئاتر فاخر دیدم.
واقعأ اگه میخواید تفاوت هنر و لودگی رو متوجه بشید، این نمایش رو ببینید. از نظر من موارد زیر نکات قوی این نمایش بودند.
1. نمایشنامه:
اگر چه نمایشنامه های غیر ایرانی هم لطف خودشون رو دارند، ولی خلق یک اثر بومی، اون هم چنین اثر فاخری واقعأ مایه مباهات و افتخاره. عقب و جلو رفتن زمان در سناریوی نمایشنامه، بسیار حرفه ای انجام میشد، و نظاره گر خیلی راحت این موضوع رو حس میکرد که (مثلأ) در این بخش از نمایشنامه، ماجرای چند ماه قبل تر داره روایت میشه. جذابیت موضوع و داستان هم به قدری بالا بود که واقعأ حیفتون میاد پلک بزنید، نکنه بخشی از داستان رو ... دیدن ادامه ›› از دست بدید.
2. موسیقی زمینه و صدا:
موسیقی ها و صداهایی که در لحظات مختلف پخش میشد، بسیار سازگار با صحنه در حال نمایش بودند، و جذابیت اون لحظه رو صد چندان میکردند. حیف نمیتونم مثال بزنم چون اسپویل میشه 😉
3. اجرا:
تمامی بازیگران، نقش خودشون رو به بهترین شکل ممکن اجرا کردند، واقعأ چنان اجرای پر از احساسی داشتند که میتونستی خودت رو توی صحنه ی واقعه تجسم کنی. اصلأ نمیتونم از اجرای زیبای بازیگران مثالی بزنم، چون همه شون خوب بودن، همه شون هااااا
4. نور:
انتخاب مناسب نور در این نمایش باعث شده بود حس لحظه ای که در حال روایتش هستند، خیلی بهتر به مخاطب منتقل بشه. همچنین تمرکز نور روی گویندگان بعضی دیالوگ ها خیلی مناسب و به جا بود.
5. ترانه:
انتخاب ترانه ها و اجراشون واقعأ عالی بود. نه لوس بازی بود و نه لودگی، و کاملأ متناسب با حال و هوایی بود که به مخاطب القا میشد.

در پایان از همه علاقه مندان به تئاتر میخوام که با حمایت از این نمایش، به روند جایگزینی نمایش های فاخر با نمایش های پر از لودگی (و متأسفانه) پرمخاطب، کمک کنند.
دم همه تون گرم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید