در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | صمد چینی فروشان: دربار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:14:37
درباره‌ی نمایش «هاله» (۲) قسمت دوم
به نویسندگی و کارگردانی بهنام رضایی

صمد چینی فروشان منتقد تئاتر

اگر هنوز هم به تئاتر علاقمند هستید، پس از خواندن این متن، حتمن نمایش «هاله» را در تماشاخانه‌ی نوفل لوشاتو به تماشا بنشینید.

نمایش «هاله»، با فضای بیمارگون، جنون آمیز و پر تنش یک تیمارستان و مجموعه کنش‌ها و رفتارهایی آغاز می‌شود که درآن همه چیز در خلاء فردیت ... دیدن ادامه ›› انسانی و هویت اجتماعی اشخاص حاضر در صحنه پیش می‌رود، وضعیتی که خود را، بی کم و کاست، همچون آینه‌ای در برابر بودوباش مخاطبان و بازتاب دهنده‌ی واقعیت وجودی آن‌ها عرضه می‌دارد. در این نمایش، جز «هاله» (با بازی خیره کننده‌ی ریحانه سلامت) که از شخصیت و هویت انسانی چشم‌نوازی برخوردار است، نه با شخصیت و فردیت انسانی بلکه با مجموعه‌‌ای از تیپ‌های عوامانه‌ی همگون و همانندی مواجه هستیم که کارکردی جز سرگرم سازی و پیشبرد سطحی رویدادهای صحنه ندارند.

اگر تیمارستان را بازنمودی از وضعیت و موقعیت انسانی و اجتماعی مخاطبان نمایش فرض کنیم، بیماران یا همان حاضران در صحنه، چیزی جز نمودار و بازنمودی از افراد جامعه، بخصوص نسل جوان مخاطبان نخواهند بود؛ دختران و پسران بیماری که خوشگذرانی‌هایشان جنون آمیخته، بودوباش‌شان بیمارگون، جادو- زده، غیراجتماعی، معناباخته و بی‌بهره از شخصیت و هویت انسانی است. جدای از استتیک مردانه‌ی حاکم بر کنش‌ها و رفتار دختران (به تبعیت از فیلم‌ها و سریال‌های یک دهه‌ی اخیر)، پسران صحنه نیز از هرگونه استتیک انسانی و شعوری بی‌بهره‌اند. آن‌ها، مجموعه مجانین و بیماران و افراد کم شعوری هستند که براساس طرح تیپ شناختی یکسان و همگون و هدفمندی طراحی و پرداخت شده‌اند.
و در این میان فقط «هاله » است که نه فقط یک دختر جوان که یک انسان صاحب هویت و فردیت است. او برخلاف سایر حاضران درصحنه که همگی براساس یک الگوی رفتاری تیپیک رایج در سینماها و سریال‌ها و درام‌های عوام پسند این روزگار رفتار می‌کنند، از هویت و شخصیت انسانی، با سرنوشت و سرانجامی تراژیک، برخوردار است.

«هاله» دختری شهرستانی و علاقمند به هنر بازیگری است که بخاطر محدودیت‌های اجتماعی و خانوادگی مجبور به ترک شهر خود می‌شود تا در تهران به خواسته‌‌ها و اهداف هنری مورد نظرش دست پیداکند. در اتوبوس، بخاطر ترک شهر و خانواده‌اش مورد توهین و آزار همشهریانش قرارمی‌گیرد، برای یافتن کار و پناهگاه، در نزدیکی تهران، در قهوه خانه‌ای پیاده می‌شود و درآنجا، پیشنهادش برای نقالی، به شرط گریم و پوشش و رفتار مردانه، پذیرفته می‌شود و توانایی خود در عرصه نمایش را به منصه‌ی ظهور می‌رساند.
اولین تجربه‌ی او به عنوان یک دختر شعورمند شهرستانی در تهران، برخورد جنسیتی و شیئ واره‌ی قهوه‌چی و مادرقهوه‌چی و شاگرد قهوه خانه با اوست. «هاله» اما، در فرصت‌های مناسب، برای آزمون بازیگری به تئاترهای و دفاتر سینمایی در تهران رجوع می‌کند که آنجا نیز با برخوردهایی سخیف و نگران کننده مواجه می‌شود. بارها بخاطر شهرستانی و کم‌تجربه بودنش واپس رانده می‌شود و سرانجام هم به بازیچه امیال جنسی هنرمندان و کارگردان‌های تئاتر و سینما تبدیل می‌شود..... سرانجامی که در غیاب تبیین و ریشه‌یابی علل و عوامل اجتماعی و فرهنگی وقوع‌شان، به چیزی جز تحقیر نسل جوان و توهین به تنانگی، به شخصیت زن، به هنر و هنرمند و جامعه‌ی هنری و فلاکت جامعه‌ای راه نمی برد که این واقعه برصحنه‌ی تئاترش در معرض تماشای مردمانش قرارداده می‌شود.

به این ترتیب، تماشاگر نمایش «هاله»، شاهد وقوع رویدادی تراژیک بر بستری سراسر ناهنجار، مسخره آمیز، معناباختی و حتی کمیک(از نوع سخیف و عامیانه‌ی آن) است؛ تضادی که نه تنها چون مانعی دربرابر همذات پنداری مخاطب با قهرمان نمایش و درک درست موقعیت و جایگاه او در جامعه عمل می‌کند بلکه این امکان را به او می‌دهد تا بخاطر تفاوت و ناسازگاری‌ فردیت «هاله» با فرهنگ جامعه‌ی به تمامی فردستیز و بیمارگونش، او را نه قربانی که مستحق چنین سرنوشتی بپندارد. در پایان هم «هاله » به جمع بیماران همان تیمارستانی می‌پیوندد که از آغاز، همچون استعاره‌ای از جامعه‌ی مخاطبان و تماشاگران نمایش، وانموده شده است.


پایان
مریم علیپور این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید