یک تئاتر عامه پسند بدون پیام. در قسمتهای داستانی نمایشنامهای ضعیف و سخیف دیده میشد که واپسگرایانه در تلاش برای عادی سازی زوال اخلاقی بود. تمام کارکترها، انسانهایی بودند که یک جامعه زشت میسازند. از طرفی بازی ضعیف بازیگرهای خوب، نمایانگر یک کارگردانی بد بود. گروه موسیقی در مقابل تمام بدیهای این تئاتر قرار داشت و تنها قسمت خوب اجرا بود. عوامل تدارکات هم در ایران برای تئاتر روز به روز مفت خورانه تر عمل میکنند. صندلیهای افتضاح برای اجرا باعث شد هم من و هم همراهانم با کمردرد بخوابیم و صبح با کمر درد بیدار شویم. مشکل از بودجه نیست، چون فرقی ندارد بلیت 900 تومنی تئاتر سیصد باشد یا بلیت 400 تومنی کوچه عاشقی، احترام به مخاطب در نظر گرفتن آسایش او همیشه افتضاح هست. البته که مخاطبان با به به و چه چه بی مورد و قانع بودن به سطح پایین، باعث میشوند، اوضاع هیچوقت بهتر نشود.