دیوارهای کاه گلی نم دار
هق هقی که از پشت دیوار به گوش می رسد.
کوچه های تو در تو
رد قطرات خون بر زمین
گرگ و میش است هوا
سایه ای دشنه به دست بر دیوار
زخم میزند عمیق
از پشت
برادر می کشد.
.
.
همان کوچه های تو در تو
روز شومی است امروز.
تیغ آفتاب بر تنم چنگ می زند.
کودکانی معصوم , بی خبر از پایین
... دیدن ادامه ››
و بالاهای این زندگی مخوف دنبال هم می دوند.
در یکی از همین خانه ها بیوه زنی است بدون سایه ی بالای سر , به قیمت لقمه نانی -
برای فرزندان مشروعش , خود را به لجن می کشد.
و سایه ای می بینم که این بار به جای دشنه , چند سکه در مشتش دارد.
از: ا م ی ن