حسین پاکدل (نویسنده، کارگردان و بازیگر سینما و تئاتر)
...
.بیمرگیِ «زیگموند» زحمتِ مرگ دارد
...
حالا دیگر تکلیف مخاطب تئاتر با آثار کورشنیا معلوم است.
مهرداد پس از حدود بیست سال کار مداوم، سبکِ خاصِ خود را پیدا کردهاست. حاشیه نمیرود. وقت تلفکن نیست. یکراست میرود سراغ جانِ مطلب. با کمینهگرایی در نوشته، طراحیِ کلی، چینش صحنه و جابجایی بازیگران، به شکلی مدرن، با فاصلهگذاری، مخاطب را درگیر چکیدهمحتوای مدنظرش میکند. اصل برای او جدای از زیباییشناسی خاص، انتقال حداکثری آوردههای اثر به ذهن مخاطب است. به نظر میرسد در نمایش «زیگموند» این ویژگی به حداکثر رسیده است. با آمدن نور زود قلابش گیر میکند؛ با دربرگیرندگیِ تمام تماشاگران با هر سطح سواد و سلیقه. ظرف یک ساعت با سه بازیگر و با کمترین امکاناتِ در صحنه- تنها صندوقی جادویی، عصایی چندمنظوره و یک صندلی راحتی- درامی سنگین و پُر را پیش میبرد. غیر از بهروز پناهنده که فقط فرویدِ پیروجوان است، دو بازیگر دیگر، شهروز دلافکار و فرنوش
... دیدن ادامه ››
نیکاندیش به سهولت ولی با استادی به قالب چند نقش میروند. ظرف یک اجرای شستهرفته چنان شخصیت و نظریات این روانشناس اعجوبه را جلوی چشمات جراحی، حلاجی و بازتعریف میکند که انگار ده کتاب قطورِ مرتبط را خواندهای. مهرداد برای تمام لحظات کارش طراحی دارد. هیچ لحظهای یله و رها نیست. دیالوگها تراش خورده، کارآمد و بکر است؛ پر از غافلگیری و اعجاب. طرح قصه ظاهراً مرور دو شب پایانی حضور زمینی فروید است ولی به این بهانه یک زندگی، یک تاریخ و بهتبع آن پیش چشم مخاطب ایرانی، زیرورو کردنِ تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و روانی بیش از نیم قرن پرآشوبِ بیستم اروپاست. تهش متوجه میشوی نمیشود منکر تأثیرگذاری این نابغه - از هر دوسمت پیشرونده و ظاهراً پسبرنده- باشی. البته رویکرد نمایش بیشتر روی بخشهای انتقادی نسبت به زندگی شخصی، و نظریاتِ جنجالی اوست تا تئوریهای راهکشا و جریان سازش در علم روانشناسی نوین؛ که بالتبع این مهم تا حد زیادی کار بخش آکادمیک و دانشگاهی است ولی در این نمایش هم جای طرح داشت که تصور میرود مهرداد باهوش در سری بعدِ اجراها اگر پا داد حتماً گوشهای لحاظ میکند. نمایش زیگموند چند دوره اجرا را با موفقت پشت سر گذاشته و گویا به زودی دوباره رنگ صحنه خواهد دید. کاری است درخور چند مرتبه دی