در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سولاله اصغری: در این جا چار زندان است به هر زندان دو چندان نقب، در هر نقب چندین ح
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:53:16
در این جا چار زندان است

به هر زندان دو چندان نقب، در هر نقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد در زنجیر...

از این زنجیریان یک تن، زنش را در تب تاریک بهتانی به ضرب دشنه ئی کشته است.

کسانی، در سکوت کوچه، از دیوارکوتاهی به روی بام جسته اند.

کسانی ، نیمه شب در گورهای تازه، دندان طلای مردگان را می شکسته اند.



من امّا هیچ کس را در شبی تاریک و طوفانی نکشته ام

من امّا ... دیدن ادامه ›› راه بر مرد ربا خواری نبسته ام

من امّا نیمه های شب ز بامی بر سر بامی نجسته ام.

مرا گر خود نبود این بند، شاید بامدادی همچو یادی دور و لغزان می گذشتم از تراز خاک سرد پست...

جرم این است!

جرم این است!



از: احمدشاملو
"روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دستِ زیبایی را خواهد گرفت.

روزی که کمترین سرود

بوسه است

و هر انسان

برای هر انسان

برادری‌ست."

ممنون از انتخابت:)
۲۴ خرداد ۱۳۹۱
ممنون
چشم کاملشو همینجا میزارم...
با عنوان چیش مشکلل دارین؟
۲۵ خرداد ۱۳۹۱
در اینجا چار زندان است

به هر زندان دو چندان نقب،

در هر نقب چندین حجره،

در هر حجره چندین مرد

در زنجیر...



از این زنجیریان،

یک تن، زنش را در تب تاریک بهتانی

به ... دیدن ادامه ›› ضرب دشنه ای کشته است.



از این مردان،

یکی، در ظهر تابستان سوزان،

نان فرزندان خودرا،

بر سر برزن، به خون نان فروش سخت دندان گرد

آغشته است.



از اینان، چند کس،

در خلوت یک روز باران ریز،

بر راه ربا خواری نشسته اند

کسانی، در سکوت کوچه،

از دیوار کوتاهی به روی بام جستند

کسانی، نیم شب،

در گورهای تازه،

دندان طلای مردگان را می شکسته اند.



من اما هیچ کس را

در شبی تاریک و توفانی نکشتم

من اما راه بر مردی ربا خواری نبستم

من اما نیمه های شب ز بامی بر سر بامی نجستم .



در این جا چار زندان است

به هر زندان دو چندان نقب و

در هر نقب چندین حجره،

در هر حجره چندین مرد در زنجیر...



در این زنجیریان هستند مردانی

که مردار زنان را دوست می دارند.

در این زنجیریان هستند مردانی

که در رویایشان هر شب زنی

در وحشت مرگ از جگر بر می کشد فریاد.



من اما در زنان چیزی نمی یابم

- گر آن همزاد را روزی نیابم ناگهان، خاموش -

من اما در دل کهسار رویاهای خود،

جز انعکاس سرد آهنگ صبور این علف های بیابانی

که میرویند و می پوسند و می خشکند و می ریزند،

با چیزی ندارم گوش.

مرا گر خود نبود این بند،

شاید بامدادی همچو یادی دور و لغزان،

می گذشتم از تراز خاک سرد پست...



جرم این است

جرم این است





شعر : احمد شاملو (کیفر - باغ آینه)

۲۵ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید