دیروز در تئاتر شهر قزوین به تماشای قرمز جیغ نشستم و نظراتی که در مورد این اجرا، نحوه برگزاری آن و البته سالن محل برگزاری آن دارم را عرض میکنم.
نکته اولی که برای بنده آزار دهنده بود تاخیر ۲۷ دقیقهای نمایش در شروع بود که تا همان زمان مخاطبین در حال ورود به سالن بودند. با توجه به احتمالا "تجربه کم" عوامل برگزار کننده این نمایش باید عرض کنم که چنین موضوعی مصداق بارز بیاحترامی به مخاطبینی است که زودتر و در واقع سر موقع به سالن نمایش رسیده اند.
برخی "پرنسیپلها" هست که نیاز است یادبگیرید برای اینکه به "بزرگی" برسید.
نکتهای که در مورد این انتظار بود این است که حداقل ده دقیقه نور تماشاگران مستقیما روی چشم مخاطبین متمرکز بود و تقریبا اکثر مخاطبینی که زود رسیده بودند را کلافه کرده بود. این نکات را عرض میکنم چون میدانم قطعا دوست دارید "حرفهای" تر شوید و شاید روزی استیجهای بزرگتری ببینید پس بهتر است به این توصیهها گوش فرا دهید. موضوع جالبی که در مورد سالن اصلی تئاتر شهر قزوین برایم جالب بود و بعد از اجرا که سعادت صحبت با روابط عمومی محترم کار را داشتم نیز در موردش صحبت کردیم، این است که سالن در واقع بلک باکس نامید میشود اما کف آن رنگ تقریبا روشنی دارد که روی تجربه مخاطب از اجرا تاثیر بهسزایی دارد. در مجموع تمام این تجربهها ما تا ساعت اگر اشتباه نکنم ۸:۰۹ در سالن بودیم که برای اجرایی که قرار بود ساعت ۷:۳۰ به اتمام برسد تجربهی "آزاردهندهای"
... دیدن ادامه ››
بود.
اما برسیم به خود اجرا، تقریبا هربار تجربه مفهوم کنسرت-نمایش به عنوان یک نام تقریبا مندرآوردی، من را یاد جملهای میاندازد که یکبار در استوری اینستاگرام استاد مسعود دلخواه به آن برخوردم و آن هم این است که:
کنسرت نمایش محصول سه جمع است: کسی که تئاتر نمیداند و از موسیقی سررشته دارد. کسی که نمیتواند کنسرت مستقل برگزار کند و چندبار تئاتر دیده است. تماشاگرانی که فرقی بین تئاتر و کنسرت را نمیدانند.
امیدوارم برای هر کسی که این متن را میخواند محلی از سو تفاهم نباشد اما به هر حال اینکه کنسرت چیست و نمایش یا تئاتر چیست تعاریف مشخصی دارند که ممکن است یک مخاطب برحسب تجربهاش با آن آشنا نباشد.
اما اگر از دریچه همین تعریف به کار قرمز جیغ نگاه کنیم خواهیم دید که کار به جز شاید نیم ساعت اول و بخشی از موومان آخر، از چندین مونولوگ جدا افتاده تشکیل شده است که اصولا در آنها درامی بین شخصیتها شکل نمیگیرد.
نکتهای که بین این موومانها برای من عجیب بود این موضوع بود که نور تقریبا کامل به سالن داده میشد تا عوامل اجرا بتوانند اکسسوار صحنه را جابجا کنند و تقریبا چنین چیزی را میتوانم بگویم کمتر دیده بودم و به نظرم بهتر است نور سالن برای چنین چیزی تقریبا گرفته شود.
در این اجرا، به واقع مونولوگهایی را میبینیم که برای ارتباط بین آنها و البته پر کردن ضعفهای آنها از موسیقیای استفاده شده است که البته خود آن موسیقی از نظر من کیفیت قابل قبولی داشت. باید در نظر داشت که اجرایی با مدت زمان ۹۰ دقیقه (و شاید کمی بیشتر) نیاز است حرفهای زیاد و مهمی برای گفتن داشته باشد و حداقل این است که به محتوایی بپردازد که برای تماشاگر سوالی ایجاد کند که این اتفاقات در اجرای قرمز جیغ رخ نداده بود. به دلیل کیفیت نسبی گروه موسیقی و قدردانی از همه زحماتی که میدانم اجرای تئاتر در جایی مثل قزوین دارد امتیاز من دو ستاره از پنج ستاره هست.