بهنظر من یکی از ویژگیهای اساسی آثار بکت امکان برای سنتز ناخودآگاه دوباره و دوباره متن در هر زمانه و اجرا است. برای مثال در همین اجرای عالی که در سالن کوچک مولوی بود امکان شنیدن صدای نفس تماشاگران، تکان خوردشان بر صندلی، صدای پروژکتورها و ... بود که گویی با متن نمایش همراه شده بودند. صداهایی که حاصل ملال و استرس برآمده از متن بودند. در واقع این قبیل صدا و حرکات دیگر باعث رنجش و بهم خوردن تمرکز تماشاگران نمیشد و حتی الزامی برای ایجاد یک ریتم جدید از داخل سکوت و بیکلامی بوده است.
پ.ن: درست در زمانهای که تعریف فضای نمایشی بهواسطه سالنهای خصوصی و ... دچار دگرگونی شده، تماشای این قبیل آثار حرفهای لذتی دوچندان را رقم میزند.