نوشتم نامه ایی بر برگ انگور
شدم در آرزوی دیدنت کور
نوشتم نامه ایی یادم کنی تو
جوابی پس دهی شادم کنی تو
نوشتم نامه ایی بر برگ انجیر
اسیروم بی شما در غل و زنجیر
نوشتم نامه ایی یا ایهاالناس
به خون دیدگانم با چه وسواس
نوشتم نامه ایی یارم بخواند
بخواند تا مگر قدروم بداند
نوشتم نامه ایی بر روی شب بو
بیا دورت بگردوم ای خوش
... دیدن ادامه ››
ابرو
نوشتم نامه ایی بر برگ مریم
بیا برگرد که مردم مرگ مریم
نوشتم نامه ایی روی سپیدار
اجل آمد شود کی وقت دیدار
نوشتم نامه ایی اما نخواندی
نخواندی نامه را آتش کشاندی
نوشتم نامه ایی سوی دیارت
دهی اذنم بیایم بر زیارت
نوشتم نامه آنرا هدیه کردم
که از دوری تو خون گریه کردم
نوشتم نامه ایی با آب دیده
که از دوری به لب جانم رسیده
نوشتم نامه ایی راهی نکردوم
که ناگیرد نگاروم غم ز دردوم
نوشتم نامه ایی بالا بلندم
تبسم کن که تا شاید بخندم
نوشتم نامه ایی صبرم سرآمد
دلم خون شد ولی یارم نیامد
مجتبی حیدری🌹