خوشخبر شوم
قُدسی خبیث!
در ابتدا نام نمایش من را جذب کرد و هرچیزی که مربوط به جغد باشد برایم دنبال کننده تر است، که توضیح کوچکی در ادامه در مورد آن خواهم داد.
هرگاه اسم کارگردان و در اینجا دراماتوژ را بین بازیگران میبینم، احساس ارعابی میکنم که کارگردان یا آن گروه ناظر اجرا شاید نتوانند کار خود را به خوبی پیش ببرند، ولی این نمایش کاملا جور دیگری عمل کرد و برخلاف این واهمه
... دیدن ادامه ››
پیش رفت.
بازی خانوم مژگان رادفر و آقای کوروش ولیدی بسیار درخشان بود، حتی فن بیان خوبی داشتند و شاید این دو آنقدر خوب بودند که فاصله بازی خودشان با دیگران به چشم میآمد که این خب همچون تیغ اوکام دو لبه است، شاید یکی از نقدهای من به نمایش برمیگرده به همین نقطه قوت!
این دو عزیز آن قدر خوب بودند که به غیر از یکی دو بازیگر دیگر همسانی سطح بازیگران را بهم میزد، البته همه کوشا بودند و همانطور که اشاره شد مسلط بودن این بازیگران نامبرده انتظار را بالاتر میبرد. کمی فکر کردم و یادم امد پیش از این آنها دست کم یک همکاری مشترک دیگر داشتند، در نمایش اتاق ورونیکا که متعلق به ۶ یا ۷ سال پیش است و دقیق به یاد ندارم اما راضی بودم از دیدنش.
گریم، طراحی لباس، رنگ بندی استفاده شده به نظرم بسیار خوب بود و گاهی حتی پیامهایی را میتوانست به مخاطب دهد که قابل تامل بود.
طراحی نور قابل قبول بود اما انچنان شجاعانه و نوآورانه نبود و گروه محترم نمایش میتواند برای اجراهای بعدی منظورم بعد از پایان این دور اجراست البته اگر قصد باز اجرا باشد برای این نور فکر و ایده خلاقانه تری داشته باشند چون قطعا کیفیت نمایش را بالاتر خواهد برد.
میزانسنهای نمایش حتی در صحنه های شلوغ هم به نظرم خوب و متنوع بود و مخاطب را بیشتر درگیر میکرد.
من خب موسیقی کار را دوست داشتم و برای من لذت بخش بود، حتی از لحاظ من شباهتهایی بین فضای گریم و اجرای Tiger Lillies موجود است.
نمایش چند فریم زیبا و به یادماندی هم در ذهن تماشاگر خلق میکند و در طراحی صحنه نیز یکی دوباری برایم خیلی چشم نواز بود.
اما خب متن نمایش ( که کنار دو بازی بسیار درخشان، گاهی از اجرا نیز پیشی میگرفت)، به نظرم متن خوب و نسبتا سرراستی بود و از جایی که متن متعلق به کارگردان بود اجرای راحت تری برای آنها شکل داده بود، هر چند شاید من شخصا متنی با پیچیدگی بیشتر را برای این نمایش و این سطح از پتانسیل دوست داشتم، اما متن درگیر کننده و خوب بود و اتفاقا کنایه ها و نماد های خودش را داشت، حتی طنز موجود در نمایش هم به جا و وزین بود و هرگز طنزی مبتذل و لوس و نخنما را شاهد نیستیم.
به هرروی متن مملو از اشارات زیبا و شجاعانه است که من قبل از ورود به سالن فکر نمیکردم چنین متنی را شاهد باشم. امر قدسی که نامقدس است!
....احتمال مقداری افشا سازی....
در ادامه متن نمایش باید عنوان کنم که شما باید چند مفهوم را کنار یکدیگر قرار دهید تا لذت بیشتری از آن ببرید
شمن آنهم شمنی که فارغ از هر جنسیت و یا مشتمل بر هر دو جنسیت است. در بحث شمنیسم در جامعه شناسی ما با انواع شمن سروکار داریم، شمن سنتی، نئوشمن، شمن معاصر، شمن رسانه ای و شبه شمن و .... از انواع شقوق تفکیکی آنها هستند.
به هرروی شمن در اسطوره شناسی و مردمشناسی میتواند باعث یک فروپاشی و یا یک انسجام شود، شمن ها گاهی با جادوگران و روحانیون نیز مقایسه میشوند که وجوه افتراق و اشتراکی با یکدیگر دارند که در اینجا از فرصت و حوصله خارج است. اما شمن ها به آنیمیسم یا جاندارانگاری باور دارند و از طرفی برای خود توتمی دارند که در اینجا جغد مقدس دارای قدرت ماورایی است، آنها ادعای رویاپردازی در خواب و بیداری دارند و به طور مثال با ناشناخته هایی در ارتباطند، ضمن اینکه در باور کلاسیک حتما باید از ماده محرک یا مخدری که اصولا از زمین گرفته شده است استفاده کنند که به همه اینها در نمایش اشاره شد.
حال شما شمن را چگونه ترجمه میکنید با خود شماست...
در کنار شمن ما نظامهای کَست طبقاتی و ممنوعیت های و تابوهای اجباری را کنار نابرابری خونی و درباری (ژن برتر) میبینیم و از آن طرف نابودی مردمانی که برای دادخواست خود میبایست سالیان طولانی در صف باقی بمانند، تا شاید نوبت آنها شود و حتی اگر نوبتی هم به آن رسید دادگری درستی وجود ندارد.
حال همه اینها ( و البته بیشتر از اینها ) را در کنار هومورو یا جغد قرار دهید که در فرهنگ ایران باستان هومن مرغ ،مرغ زوربرک، کرشفت، اشوزشت، کُندا، شاه بوم و غیره نیز نام دارد
به طور مثال اشوزشت یا اشو زوشت نام دینی جغد مقدس می باشد، که در اوستا به معنی دوست داشتن است واژه ی اشوزشت به معنی دوستدار پاکی و پرهیزگاری است و حتی صدایش مقدس است.و می گویند ، بخشی از اوستا در زبان او آفریده شده است وهنگامی که بخواند ، دیوان از جایی که او است بگریزند و در آنجایی که هست ساکن نمیشوند و بدان روی جغد در ویرانستان ها باشد تا دیوان در آنجا بنه نکنند. بنابراین جغد در ادبیات اوستایی مقدس بوده است.
به طرز طعنه واری همین جغد در باور عامیانه شوم و نفرت انگیز است و انزوا و زندگی جغد در خرابستانها که در اوستا مایه شهامت و دانایی است در اینجا مایه شرارت و بدبختی و نیرنگ است، و این موضوع و تضاد بین تفکر حاکمیتی و مردم مانند بسیاری از گفتمانهای ناتمام در شعر و ادبیات نیز کاملا نمود دارد و قانون گذار ماورا جامعه و سنتها، اسطوره ها و نمادهایش با آنچه در سطح جامعه وجود دارد متفاوت یا دست کم خوانشی متفاوت دارد.
به طور مثال سعدی در سیرت پادشاهان گلستان میگه
کس نیاید به زیر سایه بوم
ور همای از جهان شود معدوم.
و یا ناصر خسرو:
هر آنکس را که باشد راهبر بوم
نبیند جز که ویرانی بر و بوم.
به هر تقدیر این جغد که نام نمایش است و باید با صدایش شیاطین و دشمنان را فراری دهد در باور عامیانه صدایی نحس و حضوری شیطانی دارد و ...
پی نوشت پرده آخر نمایش و برخی دیالوگهای گفته شده در انتهای نمایش خیلی برای من دلچسب نبود، هرچند میتوانم حضور و دلیلش را درک کنم.
ّگروه اجرا مانا و پراجرا باشید.
⭐⭐⭐⭐