نمایش کارگردان برای کارگردانش خیلی دردناک بوده!
کاراکتر اصلی نمایش کارگردانی در آستانه مهاجرت است، اضافه بار دارد اضافه باری به اندازه تمام
... دیدن ادامه ››
دردها تروماها و ناکامی ها از خانواده، جامعه ،همکاران و مخاطبانش!
اضافه باری به اندازه سالها تلاش کردن نشدن، دویدن و نرسیدن، خسته از از دست دادنها، از فهم نشدن ها ،از نادیده گرفته شدن ها!
نمایش کارگردان چهار بعدی است: بعدی روانشناختی، بعدی اجتماعی، بعدی سیاسی و بعدی هنری!
جناب پدرام زمانی گرامی با هنرمندی بی نظیر و صدای فوق العاده شون ،این ابعاد رو در کنار دیگر هنرمندان عزیز با نمایشی کمدی و عاشقانه رو روی صحنه برده!
تاریخ دو بار تکرار می شود یک بار تراژیک و یک بار کمدی اما برای ما انگار هر روز در حال تکرار تراژیک است!
اجرا با سایه ها شروع می شه سایه های که بزرگ و کوچیک می شن و می خوان از ذهن کاراکتر فرار کنن وارد ذهن مخاطب بشن، به قول یونگ نمی تونیم از سایه ها فرار کنیم!
و با اذان تمام می شه، صدای اذان پایان زندگی…….
کارگردان بین یک سوپرایگوی وحشتناک و ترسناک و یک ایگوی رنجور آسیب دیده و یک اید مبهم گیر کرد!
اسیب های وارده باعث شده زیباترین اجراش رو در ذهنش به صحنه ببره و خودش تنها مخاطبش!
تنها یک جا ما رو مخاطب قرار می ده……
والدینی با روابط سرد، دوستی هم جنس با احساسات عاشقانه، کاراکتر همیشه گی اجراهاش ،کرئون! این بار اما با لباس دلقک دیگه ترسناک نیست حتی با کارگردان همدلی می کنه، بعد از سقوط اش مهربان شده!
کارگردان ما در ذهن خودش با پابند الکترونیکی در یک فضای معین اجازه دستیابی به خاطراتش رو داره!
دکور اتاقی است با رنگهای سرد که فضای ذهنی کارگردان نشون می ده و موقعیت های زمانی که هر کدوم تاثیر عمیقی بر روی روان و آینده کارگردان داشتن، ارجاعاتی به نمایش انتیگونه داشت که برام جذاب بود به خصوص رقص کرئون!
تعویض صحنه ها خلاقانه و طراحی لباس با توجه به زمان وقایع مناسب بود.
طراحی صدا در فضا سازی خیلی کمک کننده و هماهنگ بود!
مجدد به دیدارتون می یام، با تشکر از همه عوامل بدرخشید♥️💫🙏🏻
-برقص پدر بر سر جنازه زن، زن ات، مادرت، دخترت……
-من نمی تونم بالای سر جنازه یک زن برقص ام!