لیلی مرد شد، از آن زمان که دختری چون من ، مجنون تو شد.
اما
.
.
.
حالا
مجنون چقدر رنگ باخته ، نه رنگ ، که خیلی چیزهای دیگر را !
قدیم تر
از آن طرف بوم افتاده بود
و حالا
از این طرف
عشقهای قدیم گرم و عاشقانه،واله و شیدا
عشقهای امروز سرد و بی تفاوت،سطحی و ظاهری.
اما با این حال:
معشوق شعرهای کهن گرچه بی وفاست/گاهی خبر بگیرد از آدم غنیمت است
ای خنده ات شکوفه ی زیتون رودبار!/خرمای چشمهای تو در بم غنیمت ... دیدن ادامه ›› است
شیرین قصه را به کلاغان نمی دهند/یک چای تلخ با تو عزیزم غنیمت است...
"کاش یاد بگیریم در عشقهامون هم حد تعادل را رعایت کنیم تا دیگه نه از
این ور بوم بیفتیم نه از اون ور"