اجرای بدی نبود و زمان بندی خوبی داشت. شمارا اصلا خسته نمیکرد و سه داستان به موقع شروع و تمام میشد. استفاده از اسم آقای مساوات در تبلیغات گول زننده بود. بازی ها خیلی معمولی بودند. طراحی صحنه کمکی به فرو رفتن شما در قصه نمیکرد. بنظرم بازیگر مرد ساختار خوبی از قواعد بازیگری داشت ولی در پیاده سازی مصنوعی بنظر میرسید. مثلا در پرده سوم وقتی عصبی بود و پاهایش را به زمین میکوبید و یا تغییر حالتش از خوشحالی به گریه در پرده دوم شما را از قصه بیرون میکشید.
اسپویلر!!!
یک جمله در عمق سه نمایشنامه ثابت بود. «گرفتن چیزی که به کسی داده شده بود» و شما را به فکر فرو میبرد که آیا افراد لایق داشتن هستند یا خیر. که نکات خوب آن بود. ولی نمایشنامه اول خیلی باور پذیر نبود. اول شما با دو پرستار زن در وضعیتی بحرانی مواجه میشدید که بخاطر رخ دادن ... دیدن ادامه ›› حادثهای در حال بحث و گفتماناند. حادثه در حالهای از ابهام قرار دارد. این ابهام مجال تصور بدترین اتفاقات را به مخاطب میدهد در صورتی که خود اتفاق کوچکتر از تصوریست که به ذهن مخاطب سر میزند. و چارهای که پرستاران برای این مسئله در نظر دارند در واقعیت بسیار غیر منطقی بنظر میرسد.
استفاده از ادبیات سخیف و فحاشی زیاد رو هم من خیلی نمیپسندم، چون مخاطب رو به یک کلمه به خصوص حساس میکند و لحظهای از قصه باز میماند. ولی خوب این نظر شخصی ست. یک نویسنده نظرش ارجعیت دارد به نظر من.
در کل نمایش عادی و با پتانسیلی بود.