دومی بهتر از سومی و سومی بهتر از اولی
سه موقعیت مختلف از تعلل آدمها در انتخاب بین اخلاق یا ترجیح شخصیشون که هر کدوم به نوبه خود جذاب بودن.
هیچوقت
... دیدن ادامه ››
دادن بچه کسی به کس دیگری درست نیست. اما اگه پرستاری باشی که این اشتباهو کرده حتی به معجزه هم اعتقاد پیدا میکنی. باز کردن چمدون هم همینه اما دیر شدن پرواز خودت میتونه بهونت باشه.
از روندی که طی میشد تا دو شخصیت هر اپیزود به اون نقطه حساس برسند خوشم اومد (هر چند که کوتاه بودن).
و کم و کاستی در بازیها ندیدم و لذت بردم. خانوم نظری رو آخرین بار در «کشتی نوح» بازیشونو دیده بودم و یادمه جزو معدود نقاط قوت اون کار بودن. و امشب هم عالی بودن.
چیزی که باب میلم نبود منطقی نبودن بعضی فرض های هر اپیزود بود. تو هیچ بیمارستانی نمیشه اینقد راحت بچه کسی رو به کس دیگه ای داد و خیال کرد که کسی متوجه نمیشه. سوای اطلاع دادن دکتر، اطلاعات هر بیماری در پروندش ثبت شدست.
یا دادن چمدون توسط شخصیت اقا به اطلاعات بعد از پرواز شخصیت خانوم هم اونقدر نمیتونست عواقب احتمالی داشته باشه (هر چند که متوجه چرایی بیان شدن اون عواقب توسط شخصیت خانوم شدم. همینها انگیزه رفتنش بود)
یا مردی که اینقدر شکش برانگیخته شده قطعا به گفت و گوی آلمانی بین خانومش و همکارش اعتماد نمیکنه وقتی خودش آلمانی بلد نیست.
درنهایت همه اینا نمایش رو برام از پنج ستاره تبدیل به چهار ستاره کرد (۳/۷۵ اینا راستشو بخواین. بین سه و چهار ولی به چهار نزدیکتر) چون همه اینها رو حین اجرا تونستم قبول کنم و همراه بشم تا به نقطه تصمیمگیری و اصلی هر اپیزود برسم.
تشکر میکنم از تمام کسانی که برای این نمایش زحمت کشیدن.
شاد و آزاد باشید