دیگر روز از سرم گذشته و
حوصله از پیراهنم سر رفته . . .
به خیابان می روم
شماره را می گیرم
و در باجه را می بندم
طبیعی است که این جای شعر را نمی شنوید
عکس را توی پاکت می گذارم
و آن را می بندم
... دیدن ادامه ››
طبیعی است که این را هم ندیده اید
در روزهای بعد
دیدم کسی مدام
پشت درخت ها پنهان می شود
به سایه ها می گریزد
و در انتظار فرصتی خلوت
با تپانچه ای در جیب
تعقیبم می کند
رفتارش کاملا طبیعی ست
او نمی داند
خودم استخدامش کرده ام
ماجرا - مجموعه شعر حفره ها - گروس عبدالملکیان
از: گروس عبدالملکیان