این سبک تئاتر از لحاظ مفهومی در لایههای مختلف، ارتباط تنگاتنگی با هیچ انگاری دارد.
ارتباط چندبعدیای که بازیهای زبانی، کلیشه ها یااغراقآمیز، تکرار و ترکیبات بیربط یا حتی عبارات ابتکاری را به دنبال خود دارد و از زبان شخصیتهایی بیان میشود که معمولاً اسیر شرایط جبری و فشارهای ناخوشایند ناخودآگاهند. از شیوههای روایی کلاسیک عبور میکند و بعدتر آن را به مسخره میگیرد؛ همچون لحظه کات کردن بازیگران برای آشامیدم آب و نفس تازه کردن.
و طبعاً همیشه لااقل تهمایهای از فضاسازیهای سورئال را تداعی میکند.
بی شک اگر تماشاگر بدون آمادگی و آشنایی با این فضا به تماشای اینگونه نمایشها بنشینید بازخورد خوبی را دریافت نخواهند کرد اما پیشنهاد می شود قبل از دیدن این نمایش کتاب سوتفاهم اثر فاخر کامو را که بیشتر پوچی و روابط پنهان زندگی مدرن را هدف قرار می دهد را مطالعه کنید.
در سوتفاهم مردی که سالهاست در خارج از کشور زندگی می کند برای یافتن خواهر و مادر بیوه خود به خانه بازمی گردد...
تئاتر یک زیست متفاوت و یک تفکر متفاوت است که باید آموزش داده شود باید پرورش داده شود ؛ پسر مُسرِف در موقِف غلط غلط هم کامل نیست اما قدمیست در سبک ابزورد؛دراین زمانه ای که صحنه را، آثاری که حتی نمی توان آنها راتئاتر نامید احاطه کرده اند.