توجه توجه توجه توجه
برای لذت بردن از این اجرای درخشان
لطفاً قبل به تماشا نشستن اثر این کامنت رو مطالعه نفرمایید چرا که با نگاه شخصی و برداشت
... دیدن ادامه ››
من نگاشته شده و ممکن هست شما رو از مسیر دریافت درست به سمت توهمات ذهن من بیاره
نمایش با یک پیام که مشخصا بعداً اضافه شده شروع میشه توسط (آقای منتظری ) که بعد تر متوجه میشیم مدعی دراماتورژی و کارگردانی هستند
اگه دنبال مفهوم کاتارسیس پیام اخلاقی و... نداریم
ما قراره مواجهه کاملی داشته باشیم در قراردادی که پیش فرض نهیلیستی داره اما با جامعه ای روبرو میشیم که اگر چه تحصیلات و توانایی و نیروی جسمی داره اما شرایط رو بر اساس موقعیت ها میپذیره بدون مقاومت اتفاقا هر چقدر این عرصه تنگ تر میشه پذیرا تر از گذشته به مسیر ادامه میدن حتی سانسورچی داخلی پیدا میکنند خانم نظری یکا میگنمن براشون خط کشیدم یا آقای منتظری با اینکه امکان عبور از خطوط رو میبینن تنها میرن و این معنا بخش جامعه پوچ ما میشه
با قدرتی در سایه یک قدرت یا ظالمی با برنامه یک ظالم روبرو هستیم (آقای مرحمتی)
خشن بی رحم خونخوار اما بی هدف
مرد بد داستان ما ( نقش آقای دلاوری)که در زیر متن معادل سیاسی بسیاری از قدرت های حاکم رو داره (آمریکا) با شعار دوستی و پیشرفت و تعالی میاد اما در باطن هیچ چیز حتی معشوقه اش که در واقع سرمایه جامعه است براش مهم نیست فقط میخواد سهمش رو از چپاول دریافت کنه
سندرم استکهلم برای هنرمند جامعه (خانم خرم نژاد)
هنرمندی که خواننده هست و در جهت سانسور زبانش رو بریدند دلبستگی عجیبی به سانسورچی ظالم خودش که بارها میگه من اینو برای خودم نگه داشتم ، داره
و این وابستگی تا حدی پیش میره که همراه تفکر ظالم حاکم میشه و بخشی از این نگاه
محل زیست پر است از نشانه ، دیوارهایی بلند که فقط حلقه رو تنگ میکنند اما راه خروج به بیرون ندارند بر عکس لوپ تکرار شونده ای که از هر در بیرون میخواهند برن با دیوار روبرو میشن و در نهایت اگر هم به گمان خودشون بیرون میزنند با هدایت همون دوست نمای سهم خواه (آقای دلاوری) مجدد در لوپ قرار میگیرند
تحصیلات جامعه بالاست اگر چه ضریب هوشی در این جامعه بالا نیست اما نویسنده این جامعه همان اجنوی سهم خواه است (آقای دلاوری)
همه دچار سوءتفاهم هستند یکی همه را محکوم میکند که شماها باعث شدید من پام آسیب ببینه( آقای نوروزی) نگاه خودی متهم کن بجای پرداختن به اصل ماجرا
توهم توطئه و دشمن انگاری عاملی که اصلاً نیست
(خانم شعبانی)(پلیس)
ترس از احتمال تسلط پلیس (ناجی) احتمال تجربه شرایط سخت تر جامعه رو به سمتی برده که بی نیاز به نظارت خودشون ناظر خودشون هستند
نقش خانم نظری که به غایت عالی ایفا شد
نادان مدعی کسیکه همکاری میکنه اما هیچ کاری نمیکنه
کسیکه از همه خط ها رد میشه بعضی مواقع به حاکم با داد و فریاد خواسته اش رو میگه اما مثل اپوزیسیون میمونه فقط فریادی که به محض برخورد حاکمان به ترس و لرز منتهی میشه
نگاهی لازمه تا از پنجره بزرگ دستشویی منظره پوست های آویزان رو ببینه یا برای مورد اقبال بودن در جامعه تعریف کنه غافل از اینکه خود این واگویه ضمیمه ساز ترس و خفقان بیشتری خواهد بود
اما نقش سرمایه دار (خانم عزیز اقلی)
این کاراکتر من بسیار ایهام داره انگار تکثر چند نقش در جامعه است
سرمایه دار خائن که برای هدفش جامعه رو به اضمحلال میکشونه یا در نگاه دیگه سرمایه ای که خودش هم خودش رو باور نداره جایی که مبلغ رو افزایش میدن و میگن که نامیده
در های مخفی راهرو ها آبخوری آینه سورپرایزش همه کانسپت یک جامعه دیکتاتوری که مدار بسته ای داره و اتفاقا راهی به بیرون نداره مگر با خواست خود حکومت
درب بزرگ پر از جای پاست تو گویی آدمها خودشون تلاش کردند تا این در لگد مال بشه اما همچنان این در که در تکرار هست باز میشه
همچنان آدمهای این جامعه با اندیشه برون رفت از مشکلات از این در پیروزمندانه خارج میشن اما غافل از اینکه چه راست باشند و چه چپ این لوپ از پیش طراحی شده و دوباره در موقعیت قبلی قرارمون خواهد داد
درب کوچک که به ما ثابت میکنه عوامل دیگری همه بجز آدمها در پیچ خوردن پای (آقای نوروزی) دخیل هستند پس راه خطا و آسیب برای برخی در این جامعه از پیش طراحی شده است
بازی شلیک به سر برای اثبات صداقت
دادن سلاح توسط آقای مرحمتی به خانم نظری برای بستن دست
اینقدر نکته هست که من واقعاً اگر بخوام جزئیات رو عرض کنم برگه های بیشماری رو باید سیاه کنم
فقط در پایان میخوام مجدد تشکر کنم از هر عزیزی که در این اجرا نقشی داشت 🌟🌟🌟🌟🌟