در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | اشکان رفیعی درباره نمایش درد: «درد» اثر مرتضی فرهادنیا به کارگردانی سامان خلیلیان و تهیه‌کنندگی نوی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:43:52
«درد» اثر مرتضی فرهادنیا
به کارگردانی سامان خلیلیان و تهیه‌کنندگی نوید محمدزاده

تئاتر همواره یکی از ابزارهای مؤثر برای نقد اجتماعی و نمایش ... دیدن ادامه ›› تناقض‌های اخلاقی و انسانی بوده است.
در طول تاریخ، نمایشنامه‌نویسان و کارگردانان از طریق روایت‌های چندلایه، تلاش کرده‌اند ساختارهای قدرت، مذهب، روابط اجتماعی و بحران‌های اخلاقی را به چالش بکشند.
نمایش درد از این منظر اثری قابل تأمل است که در دل یک روایت ساده‌ی خانوادگی، پیچیدگی‌های عمیق فلسفی، اجتماعی و روان‌شناختی را به تصویر می‌کشد.

این نمایش، که در سالن چهارسوی تئاتر شهر اجرا شد، با استفاده از نمادها، دیالوگ‌های قوی، بازی های فوق‌العاده و فضاسازی عمیق، مخاطب را از همان ابتدا درگیر خود می‌کند.
درد در ظاهر داستانی درباره‌ی یک زوج و بحران زندگی مشترک‌شان است، اما در لایه‌های پنهان خود، پرسش‌هایی بنیادین درباره‌ی قدرت، حقیقت، مذهب، طبقه اجتماعی و نقش انسان در چرخه‌ی بی‌پایان سرنوشت را مطرح می‌کند.

در نگاه اول، داستان حول محور زن (صحرا اسدالهی) و شوهرش (مرتضی فرهادنیا) شکل می‌گیرد، اما لایه‌های زیرین آن نشان می‌دهند که موضوع فراتر از یک روایت خانوادگی است.
داستان زمانی پیچیده‌تر می‌شود که مرد متوجه می‌شود همسرش باردار است.
زن می گوید که قصد داشته این خبر را به‌عنوان یک سورپرایز اعلام کند، اما وقتی مشاجره بالا می‌گیرد، مرد حقیقتی تکان‌دهنده را فاش می‌کند: او عقیم است.
زن در ابتدا باور نمی‌کند و او را به دروغ‌گویی و فرار از واقعیت متهم می‌کند، اما مرد می‌گوید مدرک پزشکی‌اش نزد یک کشیش است و او روایت مرد را تایید می‌کند.
کشیش (فرهاد خلیلیان) وارد صحنه می‌شود و با سندی که در دست دارد ادعای مرد را تأیید می‌کند.
زن به ناچار در نهایت اعلام می‌کند که پدر واقعی فرزندش پیرمرد زحمت‌کشی است که در خانه آن‌ها کار می‌کند؛ پیرمردی که مرد تمام پس‌اندازش را به او داده بود تا زندگی‌اش را نجات دهد!
زن اعتراف می‌کند که همیشه حسرت خوردن یک نوع آلوی خاص را داشته که تنها طبقه ی بورژوا قادر به خرید آن بوده است.
او تعریف می‌کند که چگونه در دوران مدرسه پس‌اندازش را برای خرید آن آلو جمع کرده، اما هر بار به دلیلی از خوردنش محروم شده است. گاهی به دلیل وضع قوانین جدید محدودکننده در مدرسه و گاهی به خاطر قوانین خانوادگی، تا این که یک روز که همسرش در خانه حضور نداشته پیرمرد برای قدردانی از آن‌ها، بسته‌ای ۲۴‌تایی از همان آلوی ترش را برای زن می‌آورد.
زن آن‌ها را یک‌جا می‌خورد و دچار حالتی شبیه مستی می‌شود که نتیجه‌اش همخوابی با پیرمرد و بارداری اوست.


لایه‌های پنهان روایت:
ورود کشیش به داستان، ابعاد دیگری را روشن می‌کند. او توضیح می‌دهد که در ابتدا پزشک بوده و در دوران جنگ، توسط آلمانی‌ها به اسارت درآمده است. در آن زمان، وقتی فهمیدند دیگر نیازی به پزشک ندارند، او را مجبور کردند که کشیش شود.
کشیش ادعا می‌کند که حتی زمانی که بیماران را درمان می‌کرده، مردم فکر می‌کردند معجزه می‌کند و توانایی‌های مذهبی بیشتری نسبت به توانایی در پزشکی دارد.
اما این حقیقت که او تنها در دو روز به کشیش تبدیل شده، نشان‌دهنده پوچی نقش او در جایگاه یک مرجع مذهبی است.
همزمان با این روایت ما شاهد این هستیم که نمایش پرده از ارتباط بین راهبه ها و کشیش بر میدارد
کشیش به بهانه ی بازی کردن با راهبه ها با آن ها ارتباط جنسی دارد.
پخش شدن آرایش روی صورت راهبه ها بعد از بازی در انتهای نمایش وقتی کشیش از دست آن ها فرار کرده و مخفی شده گواهی بر این نظر است.
در نهایت، به پیشنهاد کشیش، زن و مرد از یکدیگر جدا می‌شوند.
مرد در ابتدا خانه را ترک می‌کند، اما وقتی متوجه میشود که رفتن او برای زن اهمیتی ندارد دوباره برمی‌گردد و می‌گوید: «این خانه مال من هم هست.» این بار زن با اکراه خانه را ترک می‌کند و سعی می‌کند با جملات احساسی، مثل همیشه مرد را تحت تأثیر قرار دهد؛ اما وقتی می‌بیند که او مانع رفتنش نمی‌شود، دست پیرمرد را می‌گیرد و خانه را ترک می‌کند.
همزمان، کشیش هم آن جا را ترک میکند.


تحلیل شخصیت‌ها و ساختار اجتماعی نمایش:
نمایش در لایه‌های زیرین خود انتقادی جدی به نظام اجتماعی و اخلاقی مدرن دارد. چند نکته کلیدی در این تحلیل حائز اهمیت است:

1. پیرمرد در روایت از لحاظ جسمی کاملا ناتوان است، پس چطور می‌تواند پدر فرزند زن باشد؟
این مسئله تردیدهایی را درباره روایت زن ایجاد می‌کند و این احتمال را مطرح می‌کند که پدر واقعی کودک شخص دیگری است.
2. کشیش یک کشیش واقعی نیست، بلکه صرفاً نقش آن را بازی می‌کند.
او نماد فریبکاری مذهبی است که به نام دین، نقش‌های مختلفی را برای کنترل دیگران ایفا می‌کند.
3. رابطه راهبه‌ها با کشیش و نشانه‌های بصری آن (آرایش پخش‌شده) ماهیت ریاکارانه مذهب را نشان می‌دهد.
کشیشی که قرار است نماینده اخلاق و معنویت باشد، در حقیقت خود دچار فساد است.
4. زن در کنترل روانی و اقناع مردان مهارت ویژه‌ای دارد.
در طول نمایش، او بارها با جملات و رفتارهای خاص، عقاید دیگران را تغییر می‌دهد و حرف خود را به کرسی می‌نشاند. برای مثال، در صحنه‌ای که درباره ناخن مصنوعی‌اش صحبت می‌کند، مرد در ابتدا به نظر می‌رسد که توجهی نمی‌کند، اما بعداً دقیقاً همان توصیف زن را تکرار می‌کند؛ یا وقتی کشیش وارد خانه می‌شود، می‌گوید: «چه بوی گناهی می‌آید!» مرد سعی دارد توضیح دهد که خانه را رنگ می‌کنند و این بوی رنگ است، کشیش می پرسد که چرا خانه را رنگ می‌کنید، زن مداخله می‌کند و می‌گوید: «برای تنوع.» بعداً کشیش همین جمله را خطاب به راهبه‌ها تکرار می‌کند.


سه فرضیه درباره پدر واقعی فرزند زن:

1. بچه متعلق به کشیش است، اما برای پنهان کردن این حقیقت، او و زن با همکاری پیرمرد، مرد را فریب داده‌اند تا پس‌اندازش را به پیرمرد بدهد.
در این سناریو، پیرمرد در ازای امنیت و حمایت مالی، نقش پدر را بازی می‌کند.
2. بچه متعلق به کشیش است، و او برای فرار از این موقعیت و تصاحب زن، داستانی طراحی کرده که در نهایت منجر به خروج زن و کشیش از صحنه می‌شود.
در این فرضیه، پیرمرد تنها یک ابزار برای پیشبرد نقشه کشیش بوده است.
3. بچه متعلق به کشیش است، ولی زن برای ارضای میل خود به تنوع طلبی کشیش را اقوا کرده و در نهایت این داستان رو طوری طراحی کرده که آن جا را با پول ترک کند و در کنار یک پیرمرد ناتوان به راحتی در راستای رفع امیال خود آزادانه تلاش کند.

فرضیه ی اول و دوم به نظر محتمل تر است هرچند که فرضیه ی سوم با در نظر گرفتن این موضوع که زن در یک صحنه در داستان کشیش را به داخل اتاق خوابشان راه نمیدهد می‌تواند صحیح باشد و نشان دهنده ی این موضوع باشد که کشیش هم دیگر برای زن تنوع طلب نمایش جذابیتی ندارد و او به دنبال مردهای دیگر است و برای دستیابی آزاد به این موقعیت برنامه ریزی کرده است.


صحنه پایانی؛ استعاره‌ای از چرخه‌ی تکرار:

نمایش با صحنه‌ای تکان‌دهنده به پایان می‌رسد: مرد تنها در خانه باقی می‌ماند، در حالی که دو کارگر مشغول رنگ زدن دیوارها به رنگ سفید هستند. اما او خودش دیواری را به رنگ قهوه‌ای در می‌آورد. همزمان، صدای کشیش پخش می‌شود که می‌گوید:
"ما نباید از دردهامان فرار کنیم و آن‌ها را نادیده بگیریم. باید از آن‌ها درس بگیریم تا قوی‌تر شویم. هر خوبی‌ای که به کسی بکنیم، قطعاً نادیده گرفته نمی‌شود و یک جایی به ما برمی‌گردد."

در این لحظه، چند مفهوم کلیدی برجسته می‌شود:

رنگ سفید نماد فراموشی، تطهیر و پاک کردن گذشته است.
رنگ قهوه‌ای، نشان‌دهنده زخم‌هایی است که باقی می‌مانند، دردهایی که هیچ‌وقت فراموش نمی‌شوند.
مرد، که حالا در جایگاه پیرمرد قرار گرفته، دیگر نمی‌خواهد فراموش کند. او درد را حفظ می‌کند، چون این تنها چیزی است که از زندگی‌اش باقی مانده است.
دیالوگ کشیش، یک تسکین توخالی است که قرار است مرد را آرام کند، اما ما به‌عنوان تماشاگر می‌دانیم که این حرف‌ها هیچ تغییری در واقعیت او ایجاد نمی‌کند.


نتیجه‌گیری: تقابل مذهب، طبقه اجتماعی و قدرت

این نمایش در سطحی عمیق‌تر، نقدی بر هم‌دستی مذهب و ساختارهای اجتماعی برای کنترل طبقه متوسط است. برخلاف تصور رایج که مذهب و قدرت علیه طبقه کارگر هم‌پیمان هستند، اینجا شاهد ائتلافی میان مذهب و طبقه پایین هستیم که در نهایت، قربانی اصلی آن طبقه متوسط است.

هم‌چنین به نظرم نمایش به طور ضمنی مفاهیم چند نظریه ی فلسفی رو نمایندگی می کند که عنوان کردن آن خالی از لطف نیست:

فرویدیسم و ناخودآگاه:
داستان زن و حسرتش برای خوردن آلو، اشاره‌ای آشکار به نظریات فروید درباره‌ی سرکوب امیال و بازگشت آن‌ها در اشکالی غیرمنتظره دارد.
میل سرکوب‌شده‌ی او در نهایت به اتفاقاتی منجر می‌شود که تمام ساختارهای اخلاقی و خانوادگی را زیر سؤال می‌برد.

اگزیستانسیالیسم و پوچی:
کشیشی که در دو روز از یک پزشک به یک مرجع مذهبی تبدیل شده، مصداقی از پوچی نقش‌های اجتماعی است. این همان مسئله‌ای است که فیلسوفانی چون کامو و سارتر مطرح کرده‌اند: چگونه انسان‌ها برای معنا دادن به زندگی، نقش‌هایی را می‌پذیرند که ممکن است هیچ بنیان واقعی‌ای نداشته باشد.
از طرفی دیگر کشیشی که تنها دو روز زمان برده تا از یک پزشک به یک رهبر مذهبی تبدیل شود، نشان‌دهنده‌ی نهادهای دینی‌ای است که نه بر اساس دانش و معنویت، بلکه بر اساس نیازهای قدرت ساخته می‌شوند.

نظریه‌ی قدرت فوکو:
در نمایش، حقیقت نه یک مفهوم مطلق، بلکه محصول گفتمان‌های قدرت است. زن با روایت خود، حقیقت را تغییر می‌دهد. کشیش با اعتبار مذهبی‌اش، حقیقت را تأیید می‌کند. در نهایت، حقیقت وابسته به کسانی است که قدرت روایتگری را در اختیار دارند.

اشکان رفیعی - یازدهم اسفند ماه هزار و چهارصد و سه
خیلی ممنون از تحلیل عمیق و دقیق شما. واقع ن خوشحال شدیم که با چنین دیدگاه همه‌جانبه‌ای به اثر نگاه کردید. این نمایش قطع ن یک کار پیچیده و چندلایه است که ابعاد مختلف انسانی، اجتماعی و فلسفی را در خود جای داده. درست است که در نگاه اول، داستان آن به نظر می‌رسد که تنها درگیری‌های خانوادگی یک زوج را روایت می‌کند، اما همانطور که شما هم اشاره کردید، در لایه‌های زیرین خود سوالات اساسی در مورد قدرت، حقیقت، مذهب و روابط انسانی مطرح می‌شود که با پرده‌برداری از هر یک از شخصیت‌ها، داستان به تدریج پیچیده‌تر می‌شود.
در مورد شخصیت‌ها، به خصوص زن و کشیش، واقع ن نکات خوبی را مطرح کردید. زن در این نمایش، بیشتر از آنکه تنها یک شخصیت داستانی باشد، به‌نوعی نماد پیچیدگی‌های روان‌شناختی انسان است که همزمان قدرت کنترل و فریب دادن را در اختیار دارد. در همین راستا، کشیش نیز از یک نماد مذهبی به یک شخصیت فریبکار تبدیل می‌شود که بین حقیقت و دروغ خط باریکی کشیده ... دیدن ادامه ›› است.
با این حال، نکاتی که شما درباره‌ی رابطه بین طبقه اجتماعی و مذهب مطرح کردید، بسیار جذاب است. قطع ن این نمایش به شکلی انتقادی به هم‌پیوستگی این دو عامل پرداخته است، اما همچنان ابهاماتی وجود دارد که ممکن است منجر به اختلاف نظر در تحلیل نهایی اثر شود. این نمایش به‌طور عمدی از خطوط مبهم و چندپهلو برای ایجاد یک فضای پرسش‌برانگیز استفاده کرده باشد تا هر مخاطب بتواند برداشت خاص خود را از آن داشته باشد.
با توجه به عمق و پیچیدگی اثر، نظرات مختلف و برداشت‌های متفاوت می‌تواند کامل ن طبیعی باشد. ممکن است بعضی از نکات تحلیل شما کامل ن با برداشت‌های صاحب اثر هم‌راستا نباشد، اما قطع ن فضایی که این نمایش برای تفکر و گفتگو ایجاد می‌کند، یکی از ویژگی‌های برجسته آن است. از این رو، اگرچه به راحتی نمی‌توان همه‌چیز را قطعی و ثابت دانست، اما این نقد و تحلیل دقیق شما نشان می‌دهد که نمایش "درد" واقع ن اثری است که ذهن مخاطب را به چالش می‌کشد و او را وادار به تفکر درباره مفاهیم عمیق‌تری می‌کند.
باز هم از شما بابت ارائه چنین تحلیلی ممنونیم؛ به نظر می‌رسد این اثر توانسته در ابعاد مختلف به دقت بررسی و تحلیل شود.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید