در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | بارمان عمومی درباره نمایش امیرو: در چند وقت اخیر، بیشتر از هر موقع دیگری به این نتیجه رسیدم که آدم‌ها ا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:56:51
در چند وقت اخیر، بیشتر از هر موقع دیگری به این نتیجه رسیدم که آدم‌ها از زندگی می‌روند. چه بخواهیم چه نخواهیم. یا خودشان میروند، یا ما از پیششان ... دیدن ادامه ›› میرویم، یا می‌میرند یا ... به هر حال می‌روند. بعضی موقع‌ها نقش یک نفر در زندگی ما قرار نیست چند صحنه باشد، قرار نیست در فصلی از داستان حضور ممتد داشته باشد، در واقع می‌تواند فقط یک پلان باشد، یا یک کلمه در جمله.
امیرو در مورد رفتن بود. آدم‌هایی که می‌روند و کسی نمی‌بیندشان و فراموش می‌شوند یا اگر خیلی عزیز باشند هر از گاهی یادشان میفتیم. رفتن در امیرو نه یک جمله، نه یک کلمه، نه حتی اندازه‌ی یک نقطه بود. در واقع این "رفتن" همان خطی بود که قصه‌ی آدم‌ها رویش نوشته می‌شود. رفتنی که بر زندگی تمام شخصیت‌ها بدون آنکه بخواهند یا بدانند سایه انداخته بود. مثل زندگی بقیه‌ی ما. در جایی از نمایش که شبیه یک کلاس درس بود و بچه‌ها "رفتن" را صرف میکردند، وقتی به فعل آینده رسید و همه گفتند: خواهی رفت، خواهیم رفت، ... یکی از شخصیت‌ها گریه می‌کند و میگوید: من نمیخوام آینده این‌جوری ساخته بشه.
شاید اگر در جغرافیای دیگری به دنیا آمده بودیم آینده اتفاقا با ماندن ساخته میشد، اما رفتن انگار به عضوی جدا نشدنی از ما تبدیل شده. آدم‌ها از زندگی می‌روند و ما کاری برای این موضوع نمی‌توانیم بکنیم، اما می‌توانیم قبل از اینکه بروند نمایش خوب ببینیم. می‌توانیم "امیرو" ببینیم، و به رفتن فکر کنیم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید