ابتدا باید خسته نباشید بگویم به تیم اجرایی این نمایش خصوصا که درباره محدودیت ها و سختی هایشان در اجرای این اثر شنیده ام.
این نمایش از مجموعه ای ایده و البته نمایش نامه ای مناسب بهره گرفته است. کارکترهای ارایه شده، همگی تیپیکال و بدون ارایه بازی اغراق آمیز، برای تماشاچی قابل باور است. بازی بازیگران این نمایش یکدست نیست، برخی بازی ها خوب و برخی ضعیف است. داستان این نمایش نامه، در برخی صحنه ها، اوج هایی دارد که تماشاچی را به دنبال کردن صحنه های بعدی ترغیب می کند اما در مهمترین بخش های آن که باید کلیدی ترین سوال ها را پاسخ دهد، عناصر داستان، صحنه و کارگردانی، در این امر ناتوانند.
از زمان استفاده از ایده های اینتراکتیو در نمایش های ایرانی، بارها و بارها شاهد ایده های تعاملی تماشاگر و بازیگر بوده ایم. این نمایش هم، از این ایده ها استفاده می کند: سه نفش از نقش های کلیدی که بیشترین تاثیر را بر روی روح آزرده ی "آندری" می گذارند با چراغ قوه ای در دست در فضایی میان تماشاگران، مونولوگی را می گویند که نشان از وقوع حادثه ای در آینده دارد و این افراد سعی در مبرا دانستن خود از این حادثه دارند. سوال اصلی اینجاست، چه لزومی برای چنین پرداختی در صحنه و اجرا وجود دارد؟؟؟ این حضور ِ خارج از صحنه ی اصلی و استفاده از یک چراغ قوه، در هر کجای صحنه ی تاریک شده هم می توانست اجرا شود و چنین تعاملی، در این نمایش، اثری بر تماشاگر نمی گذارد.
نورپردازی های این نمایش، ایده هایی دارد که برای من ببینده ، بسیار تکراری ست: بازی نورها برای نشان دادن ستاره ها و البته، همان طور که دوست دیگرمان اشاره کردند، صحنه ی اعدام! بارها و بارها شاهد چنین ارایه ای از یک صحنه ی اعدام بوده ایم.
طراحی صحنه ی این اجرا که شامل ردیف های متحرک (که من
... دیدن ادامه ››
را یاد اجرای "داستان پلکان" آقای گوران انداخت) است، خلاقیتی ندارد و آن پرده سفید با آن ریش ریش های سرش و شکل نصب شدنش میان دو پرده ی سیاه، نشان از عدم دقت در اجرای عناصر صحنه دارد.
موسیقی این اجرا، تنها بخش خوب آن است و شیرینی آن، تلخی مشکل صدا را که مربوط به دیالوگ های انتهای صحنه است و احتمالا به دلیل مشکل اکوستیک صحنه ی تالار محراب رخ داده، از یاد آدم می برد.
بازهم به این تیم نمایشی خسته نباشید می گویم و امیدوارم در آینده شاهد اجراهای موفق تر و اثرگذار تری از این گروه باشیم.