و اما مرگا مرگ
پنجره ی نگاهمان که باز شد شروع کردند. آنچنان تاختند بر روی شنزار صحنه که آخ آخ گفتن سهم ما بود از زجری که انسان میکشد دردی که انسان میکشد و خسرانی که تن رنجور انسان دائما برای تحمل اش گویا آماده است.
پروردگاران و آفرینشگران، درمانده میشوند از آنچه شده و تلاش ایشان بی سود است برای انجام دادن آنچه برنامه ریزی کرده بودند که چه بسا با یکدیگر درگیر شوند که من خدا ترم....
و در تلاطم آب و باد و خاک و آتش و هر عنصر دیگری که دخیل است در به خلقت رسیدن این جهان,نصیب و قسمت انسان است ،ترس و دیگر هیچ...
و ماشالا به همه ی گروه
که عرق ریختند و سخت تلاش کردند
برای شدن و بودن،که شدند که بودند.