تئاتر گیلان؛ میراثی بزرگ در سایهی مدیریت ضعیف
مقدمه
تئاتر گیلان، به عنوان یکی از خاستگاههای مهم هنر نمایشی ایران، ریشهای عمیق در تاریخ و فرهنگ این سرزمین دارد. از نخستین اجراهای نمایشی بومی تا حضور هنرمندان برجستهای که در سطح ملی و بینالمللی درخشیدهاند، این خطه همواره جایگاهی ویژه در عرصهی هنرهای نمایشی داشته است. اما با گذشت زمان، آن شکوه دیرینه به تدریج رنگ باخته و جای خود را به رکود، بیبرنامگی و ضعف مدیریتی داده است. امروز، از عظمت و پویایی تئاتر گیلان تنها نامی مانده است؛ نامی که زیر سایهی سیاستزدگی، کمتوجهی و تصمیمهای سلیقهای رو به فراموشی میرود.
بدنه
مشکل
... دیدن ادامه ››
اصلی تئاتر گیلان نه در نبود استعداد است و نه در کمبود علاقهمندان به هنر نمایش، بلکه در ساختارهای مدیریتی ناکارآمدی است که طی سالها فرصت رشد را از این هنر گرفتهاند. بسیاری از مدیران فرهنگی استان، به جای برنامهریزی بلندمدت و حمایت از جریانهای خلاق، تنها به اجرای طرحهای مقطعی و شکلی بسنده کردهاند. نتیجهی این رویکرد، حذف تدریجی گروههای فعال، تعطیلی سالنها، بیاعتمادی هنرمندان و کاهش مخاطبان تئاتر بوده است.
در چنین فضایی، هنر تئاتر از مسیر اصلی خود که اندیشهورزی، نقد اجتماعی و ارتقای فرهنگ عمومی است، فاصله گرفته و بیشتر به ابزاری برای پر کردن تقویمهای فرهنگی یا گزارشهای اداری بدل شده است. نبود حمایت مالی پایدار، ضعف در زیرساختهای آموزشی و فقدان سیاستگذاری فرهنگی منسجم نیز از دیگر عواملی است که تئاتر گیلان را به وضعیت کنونی رسانده است.
در حالی که در گذشته، گیلان یکی از قطبهای مهم تئاتر ایران محسوب میشد و هنرمندان آن در جشنوارههای ملی میدرخشیدند، امروز کمتر شاهد چنین حضوری هستیم. چرخهی ناکارآمد اداری، عدم اعتماد به نیروهای متخصص و نادیده گرفتن تجربهی پیشکسوتان باعث شده تا این میراث ارزشمند هنری در حاشیه بماند.
جمعبندی
تئاتر گیلان بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازنگری در سیاستهای فرهنگی و مدیریتی خود است. احیای این هنر تنها با تغییر نگرش و رویکردهای بنیادین در نهادهای متولی امکانپذیر خواهد بود؛ نگاهی که تئاتر را نه به عنوان یک فعالیت نمایشی تزئینی، بلکه به عنوان بخشی از هویت فرهنگی و اجتماعی مردم این سرزمین درک کند. اگر امروز اقدامی جدی صورت نگیرد، بیم آن میرود که فردا از آن میراث گرانسنگ تنها خاطرهای دور باقی بماند.