من کمتر نویسنده ای دیده ام که در یک متن با این حجم و تراکم و این همه روایت ،هنوز منسجم بماند،طنز ویژه ی امضا دار خود را داشته باشد،این قدر مستند باشد و این همه نترسد.نترسد از این که متن فرو بیافتد.ترسی که بدنه درام فارسی را لرزانده است.بد هم لرزانده است.اما از این ترس اینجا خبری نیست.این جا نه از تکرار ملال آور زن و شوهر روشن فکر نما خبری هست،نه از بازخوانی های پیاله مند متون ژنده،نه از طبل های بزرگی که بخواهند ادای یونسکو و هاینر مولر را دربیاورند.این جا که سرزمین سجاد افشاریان است،یک جزیره تازه از آب درآمده است که از همه جزیره های دیگر سرسبزتر است.
شانس خواندن یا دیدن چند نمایشنامه از او ،در مضمونهای مختلف،روش های مختلف و ساختار مختلف تجربه ای زیبا و دوست داشتنی بود که باید بخاطرش از او تشکر کنم.
شاید سالن اصلی ارسباران انتخاب خوبی برای اجرا نباشد.شاید عمق ناچیز سن آن نفس کارگردان را بگیرد و جای حرکت بازیگران را محدود کند.اما میری با انتخاب تقریبا طیف خوبی از بازیگران مستعدش و با برخورد مستمر با نمایشنامه و امکانات آن رویهم رفته کارگردانی به جایی کرده است.
فکر کنم خیلی طرفدار سجاد افشاریان هستم.کار لدت بخشی است.و همیشه امیدوارانه است.