پارسا پیروزفر و رضا بهبودی،ترکیب برنده ای که از اجرای قبلی(گلن گری راس) تا این اجرای تازه،هماهنگ تر و برش دارتر شدند و تا چند دهه ی دیگر هم این ترکیب در جهان مردانه ی متن های متفاوت فرنگی ای که پیروزفر با شیطنت و سلیقه ی حسابیش انتخاب می کند،قابل قبول و دیدنی خواهد بود.
نود دقیقه همراهی تمام قد من با صحنه و این دو مرد دوست داشتنی و پر مهارت بود امشب.
و دو،سه،چند لحظه طلایی هم داشت چون نشستن کارگردان(بهبودی) بر روی یکی از آن صندلی های برزنتی تاشوی کالتی که پشت شان نام کارگردان حک شده،و دیگر کودکیِ شان(پیروزفر) و فین(بهبودی) کنار دریاچه،و بویژه صحنه ای که فیلمنامه ی "سنگ ها در جیب هایش" را روایت می کنند و از گاوها و کفش های تیم فیلمبرداری (سرمایه داری،صنعت هالیوود،رویای آمریکایی)می گویند.
"اتفاق بزرگ" عبارت درستی نیست برایش،اجرای این شب های پیروزفر تمرین و تفکر،تلاش و طراحی از قد و بالایش سرشار بود است و فرای یک اتفاقِ خوب و بزرگ.
تماشاخانه ایرانشهر مدت ها بود من یکی را ناامید و با جیب خالی به خانه می فرستاد،امشب ولی کمی پاهایم از زمین بالا رفت.