در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال | نینا ا.بستیانی درباره نمایش عامدانه، عاشقانه، قاتلانه...: برای من همیشه مهم بوده کنار چه کسانی به تماشای فیلم یا تاتر بشینم. تما
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:48:08
برای من همیشه مهم بوده کنار چه کسانی به تماشای فیلم یا تاتر بشینم. تماشای یکی از بهترین اجراها در کنار اساتیدی مثل خانم بنی اعتماد و خانم بیان حس خیلی خیلی خوبیه...با تمام قلبت لذت میبری :)

***خطر لوث شدن***

"عامدانه"؛ زنی که برای رهایی از بدهکاری که معلوم نیست دلیلش چی بوده، پیرزنهای پولدار رو به شیوه رمانهای آگاتا کریستی به قتل میرسونده، کاملا آگاهانه با نقشه قبلی.... فروغ قجابگلی عزیز انقدر در باورپذیری این کاراکتر تلاش کرد که در پایان اپیزود ازش متنفر شدم...از "نسرین" بی وجدان با ذاتی کثیف که پر بود از گره های مذهبی و باورهای غلط درونی...مثلا اونجاییکه حواسش بود مال حروم رو بده به بدهکارا ولی سر سفرش نیاره....همش دیگران رو مقصر میدونست که قاتل شده...اما توی اعترافاتش یه لذتی پنهانی بود...منزجرکننده بود...

"عاشقانه"؛ کیه که داستان شهلا جاهد در خصوص قتل لاله همسر ناصر محمدخانی رو نشنیده و پیگیری نکرده باشه...نسیم ادبی بطرز دلنشینی دختر عاشقی ... دیدن ادامه ›› رو به یادم آورد که همچنان قاتل بودنش باور پذیر نبود...در حین اجرا توی ذهنم مدام به "عشق" فکر میکردم به حرفای اساتید روانشناسی و شعرا درباره عشق...به اینکه عشق باید تورو خورد و خمیر کنه، بشکنتت، لهت کنه و چیزی ازت به جا نذاره، اگه موندی یعنی عاشقی...وگرنه هر عقل سلیمی به فکر سرپا موندن خودشه....امان از این جنون...

"قاتلانه"؛ آی بهاره جانم ...آی..آی... خدایا...این بهاره رهنما نازنینم کاری میکنه که هرچقدر سفت و سخت رو صندلیت نشسته باشی و احساساتت رو کنترل کرده باشی، یکباره عاطفت جوری به قلیان بیاد که از چشمات سرازیر بشه و دست آخر ریملت بریزه و داغون شی!! مونولوگ طولانی "سودابه" درباره نحوه ارتکاب قتل و دفاع از حیثیتش...میتونست -برای من که آدم صبوری نیستم تو قصه شنیدن-خیلی کسل کننده باشه، اما نبود، نذاشت که بشه...

**راستی اسپانسرینگ یامامی هم برام خیلی جالب بود :) !!


"12 آبان 1392"