برف می بارد
شراره نگاه تو در قلبم نفوذ می کند
قلبم گرم می شود
و این آغازیست برای رفتن
گترهایم را محکم می بندم
قدم بر می داری و من جا پای تو می گذارم
دستم را می گیری
قلبم به تپش می افتد
به اعتماد تو قدم در شیب 35درجه می گذارم
لحظه ای کوتاه هم قدم تو
به قله نگاه می کنم، "مه شک و تردید" را در چشمانم
... دیدن ادامه ››
می بینی
در آغوشم می گیری
بر گونه های یخ زده از بوسه ی برف، بوسه می زنی
قلبم تاب نمی آورد، فریاد می زند "دوستت دارم"
تنها انعکاس صدا
لحظه ای سکوت
رهایم میکنی
صدایی مهیب ، کوری سفید، سکوتی سرد
مگر کوهستان قلبت چند بار مورد هجوم بارش برف بود که اینطور مستعد ریزش بهمن شد
زیر خروارها برف
تلاشی تهوع آور برای زندگی
گترها را از پاهایم باز می کنم و به دور قلبم می بندم
دختر گندم زار