در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | میلاد: نزدیک کافه نادری که قدم می زنم پدر زنده است و مادر از دیدن عکس های ک
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:35:23
نزدیک کافه نادری که قدم می زنم
پدر زنده است
و مادر از دیدن عکس های کودکی ام
به وجد می آید
و تو می گویی : کافه را با تو دوست دارم
نزدیک کافه نادری که قدم می زنم
همه چیز خوب است
اما فروغی در گوشم می خواند :
«دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره...»
پس پدر می میرد
و مادر دیگر مرا به یاد نمی آورد
تو هم که نیستی این صندلی چرخ دار لعنتی را تکان بدهی...
عالی
نمی تونم حسمو از این شعر زیبا بیان کنم
مخصوصا سطر آخرش
۱۷ دی ۱۳۹۲
ممنون از ذوق سرشارت و این که وقت می گذاری و کارهای من و می خونی و سپاس به خاطر شعرهای نغز و زیبایی که انتخاب می کنی و به اشتراک می گذاری که این مبین ادراک عمیق تو از مقوله شعره.
۱۸ اسفند ۱۳۹۲
ممنونم میلاد عزیز . :)
۱۸ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید