در آن حوالی که من چشم گشودم
درخت ممنوعه نبود
سیب میوة ممنوعه نبود
همه چیز ساده بود
دبش
مثل طعم چای در استکان کمر باریک
هوس ها گاهی رنگ عشق می گرفت
و عشق ها گاهی هوسی می شد
در آن حوالی که من چشم گشودم
درخت ممنوعه نبود
سیب میوة ممنوعه نبود
تنها ، ایستادن ممنوع بود
و من ایستادم
پای تمام عشق های بی سرانجام
ایستادم
آذر 92