در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال برومند | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:57:53
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام
من خرید انجام دادم اطلاع دقیق نداشتم از نوع دریافت محصول .الان میخاستم بدونم امکان ارسال به شهرستان وجود داره ؟
آیا برای دریافت خرید کار خاصی باید انجام بدم؟؟؟
گزینه ارسال به شهرستان درفرم خرید وجود ندارد لطفا درج کنید .سپاسگذارم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اعلام آمادگی حضور ۲۹ گروه نمایشی در نهمین جشنواره تاتر استان خراسان جنوبی -شهرستان قاین

http://birjandtheater.ir/?p=1590

مجتبی مهدی زاده این را خواند
م تورانداز این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک روز از اون روزهای خیلی خوبِ
یک روز که باد با تو بازیش گرفتِ
بازیِ بادُ بادبادک شوخییِ
شوخیِ باد با شالِ تو جدییِ
با شالِ رنگی که سرت کردی تو
نسیمُ با رنگش وحشی کردی تو
بادُ آروم نکن که شال رنگی
تو دستای وحشیِ اون قشنگِ
باد دنبالِ سیاهیِ موهاتِ
باز دنبالِ رقصیدن با موهاتِ
بادُ چه محکم بغل کردی تو
دست منُ بازم رها کردی تو
شالُ ... دیدن ادامه ›› رها کن منُ باد وحشی
نقش جدیدی رو برات نوشتیم
موهای تو برایِ رقص با بادِ
عشق منم شنیدن صداتِ
سه عنصر بادُ منُ تو عشقِ
کنارِ هم دنیا همش بهشتِ
بهشتِ ما رنگ زمینی داره
نه وعده ای ، نه پشت پرده داره.........
عالی بود واقعا
۱۳ خرداد ۱۳۹۴
خیلی ممنون شایان عزیز...شما لطف داری ************
اصل شعرو گم کردم خیلی سخت بود دوباره نوشتنش اگه ایراد ناشیانه ای هست بخاطر اینه.
۱۹ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آیا عشق فقط باید منحصر به یک زوج باشد که برای زندگی مشترک با هم پیمان می بندند؟؟؟!!!!
یا فقط افراد خانواده؟؟؟
یا......دوستان نزدیک و خیلی نزدیک؟؟؟؟
یا......همسایه یا همسایه ها ؟؟؟
یا......همکار ، رییس ،کارمند؟؟؟
یا......نیروی خدمات ؟؟؟؟؟
یا......همشهری؟؟؟هم وطن ؟؟؟؟
یا...... یک تیوالی؟؟؟؟ اگر شعر کسی شمارو راضی نمیکنده نیازی نیست خشمگین بشید ، اگر متنی که دیگری نوشته شمارو همراه نمی کنه نباید عصبانی ... دیدن ادامه ›› بشی ....شما اگر ناراحتی نباید دیگران رو ناراحت کنی....واقعا خوب نیست ؟با تشویق حتما بهتر میشه.
یا......هم سیاره ای؟؟؟؟؟؟
واژه عشق از کجا آمده و به کجا و در چه مسیری حرکت میکند؟؟؟؟
آیا مسیر مشترک زندگی همه ماست ؟؟؟یا مسیری برای زندگی فردیست؟؟؟؟
عشق به معنای واقعی یعنی کانکت شدن؟؟؟؟!!!
آیا ممکنه سوای احساسات بین زن و مرد عاشق برای یک زندگی مشترک عشقی بین من و شما هم باشد؟؟؟؟
تا کنون به این که همه ما می تونیم عاشق هم باشیم اندیشیده اید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوست داشتن سخت نیست .فکر میکنم می شود که همه ما هم دیگه رو دوست داشته باشیم نه اینکه به هم توهین کنیم و از هم فاصله بگیریم.....
سلول های بدن به تنهایی هیچی نیستند..............حس دوست داشتن زیباست و وقتی زیباتر میشود که همه ما این حس رو داشته باشیم ...
و چه آرامشی بر قرار می شود
اگر همگی عشق را تجربه کنیم
همان عشقی که چو در دل شکوفا شود
حسادت ، بد دلی، و بی اعتمادی را زنده به گور کند

و آن روز
عشق به آدمها
تنها به خاطر انسانیت نهفته در درونشان
به امری عادی بدل می‌شود

انشاالله
۱۱ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بیا تا باهم برقصیم امشب
اینجا کسی نیست
تنها من و تو عششششق
تاریک اما نورانی شده
دنیای من با رقصیدن تو
تو مثل نوری که در عبوری
از قلب تنهام تا اوج رویام
تا از هوای تو رد شدم من
تازه تر از نو، آبی شدم من
زیبا بود...
۱۰ خرداد ۱۳۹۴
محسن قربانی عزیز ممنون*******
۱۰ خرداد ۱۳۹۴
دوستان عزیزی که امتیاز داده اند ،از شما تشکر می کنم.
۱۰ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ابلیس منم
رانده شده از درگاه خدا
زاده شده از تبار تاریکی
30 سال بندگی مطلق بودم تا در سپیده دمی عصیان مطلق شوم
سالروز هبوطم، عشقم را در دل خاک نهان کردند
و بهار برای همیشه آخرین فصل سال شد

* فاطمه رضایی *
در گات‌ها (هات ۴۴) زرتشت با یک زبان شاعرانه در توحید و اقتدار خداوند گوید:

از تو می‌پرسم ای اهورامزدا کیست پدر راستی؟
کیست نخستین کسی که راه سیر خورشید و ستاره بنمود؟
از کیست که ماه گهی تهی است و گهی پر؟
کیست که به باد و ابر تندروی آموخت؟
کیست آفرینندهٔ روشنایی سودبخش و تاریکی؟
که خواب و بیداری آورد؟
کیست که بامداد و نیمروز و شب قرار داد و دینداران را به ادای فریضه گماشت؟
کیست آفرینندهٔ فرشتهٔ مهر و محبت؟ ... دیدن ادامه ››
کیست که از روی دانش و خرد احترام پدر در دل پسر نهاد.

پس از این پرسش‌ها زرتشت خود در پاسخ گوید:

من می‌کوشم ای اهورامزدا تو را که به توسط خرد مقدس، آفریدگار کلی، به درستی بشناسم.
چه سخت می توان باور کرد
بازی های دردناک زندگی را ،وقتی صدایی به جایی نمی رسد،
گاهی که فداکاری با ناباوری هم آهنگ می شود
آن هنگام که پیروزی در نجات نمایان می گردد....
و تنها
همراه شدن با نوایی که گاه و بی گاه تورا می لرزاند
و
می برد به تَهِ نابودی و نبودت حس می شود
زمانی که عزیزت بجای تو که نباید باشی ،.... نیست
و هست یادش
که تورا به دنیا هدیه داد
تا بمانی که زندگی را بنگری و نشکنی دلی را ، تا او نیز نشکند....
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
ممنون ازاینکه نوشته زیباتونو پای تیوال بنده هم گذاشتید...
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
تنها کاری بود که می شد انجام داد و حس درونی من از خواندن متن شما سرچشمه گرفت .
۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
تا بمانی که زندگی را بنگری
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آن بالا که بودم ، فقط سه پیشنهاد بود.

اول گفتند زنی از اهالی جورجیا ،
همسرم باشد.
خوشگل و پولدار...
قرار بود خانه ای در سواحل فلوریدا داشته باشیم.
با یک کوروت کروکی جگری.
تنها اشکال اش این بود که زنم
در چهل و سه سالگی
سرطان سینه میگرفت.
قبول نکردم.
راست اش تحمل اش را نداشتم.
●□●
بعد موقعیت دیگری پیشنهاد ... دیدن ادامه ›› کردند :
پاریس خودم هنرپیشه می شدم و
زنم مدل لباس.
قرار بود دو دختر دو قلو داشته باشیم.
اما وقتی گفتند یکی از آنها
نه سالگی در تصادفی کشته میشود
گفتم حرف اش را هم نزنید.
●□●
بعد قرار شد کلودیا زنم باشد.
با دو پسر .
قرار شد توی محله های پایین شهر ناپل زندگی کنیم.
توی دخمه ای عینهو قبر .
اما کسی تصادف نکند.
کسی سرطان نگیرد.
قبول کردم.

حالا کلودیا
- همین که کنارم ایستاده است -
مدام میگوید :
خانه نور کافی ندارد
بچه ها کفش و لباس ندارند
یخچال خالی است.
اما من اهمیتی نمیدهم.
می دانم اوضاع میتوانست بدتر از این هم باشد.
با سرطان و تصادف.
کلودیا اما این چیزها را نمیداند.
بچه ها هم نمیدانند.


برگزیده ای از کتاب ؛
"پرسه در حوالی زندگی" ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻣﺼﻄﻔﯽ ﻣﺴﺘﻮﺭ ﻧﺸﺮ ﭼﺸﻤﻬﺎ

با سپاس از شبنم برای این مطلب زیبا که در تیوال قرار داده اند.
ﺩﻭﺳﺖ ﻋﺰﯾﺰ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻄﻠﺒﯽ ﺭﻭ ﮐﭙﯽ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﮑﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﻫﯿﺪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺟﺪﯾﺪ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯾﻢ . سپاس
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
محمود آبشیرینی عزیز با سپاس از شما.
خانم شبنم حق دارند از من گله داشته باشند.
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
بسیار زیبا..
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چشم های خیسِ بارانی
لحظه های لمسِ ویرانی
روزهایی که من و اندوه
در جوار هم پریشانیم
آفتاب از دست ما رفته
مهتاب چشم ها را بسته
لحظهِ نابِ هم آغوشی
مانده در عمق فراموشی
کاش آینه ای باشم
در نگاه ساده ات هر صبح
باز شکلک های پر معنا
ساده و خندان ،بی پروا
زیبا
۲۹ فروردین ۱۳۹۴
چه ساده و زیبا
۳۰ فروردین ۱۳۹۴

از شما دوستان عزیز که به من با یک نگاه زیبا مهربانی می کنید سپاسگذارم.
*************
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
:-(سال 1393 هم به انتهای راه رسید
سالی پر از نگرانی و دلهره
سالی که همه ما ایرانی ها در آن نیاز به لحظه ای آرامش داشتیم و نبود و بود...
سالی که برای هنرمندان ما پر از نگرانی بود و ناراحتی ، :-) اما تئاتر هایی که زنده کردند صحنه را
شعر هایی که زدند حرفهای شاعر و مخاطب را حال مان را خوب کرد.
کنسرت هایی که بود اما نبود و اشک هایی که ریخت و نریخت دل مان را به درد آورد و خندیدیم،که شاعر گفت خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است... :-)
فیلمهایی که سوار بر تاکسی به سمت مخاطب خود می روند، در جایی که دیگران نیاز می بینند قسمتی از پلاکش را چهار خانه می کنند...جشنواره ای که با افراد کنار گذاشته شده آشتی میکند و فیلم هایی که باران به ارمغان آوردند و سعید را پراندند ، آنها که با مهران خندیدند و خسرو که نبود...و دست هایی که به صدا در آمدند... :-)
و من که در گوشه ای دور از این همه اتفاق می نگارم بر سنگ که اگر راه دور است دل من آنجاست جایی که روزی آرزوی من بود و بهترین آهنگی ... دیدن ادامه ›› که شنیدم آن آشوب آرامشم بود و شاید بهتر از آن برای شما ،دیگری بود. :-)
سال جدید را با تمام دردسرهای گذشته با انرژی مثبت شروع میکنیم به امید اینکه همه خوشبین و دوست باشیم.
:-)

از: خود
بهارتان خجسته ...
۲۸ اسفند ۱۳۹۳
با شما موافقم لطفا تاریخ این قرار رو بزارید
۰۸ فروردین ۱۳۹۴
با درود فراوان ...
شرمنده از این هستم که به جای یادگاری این نوشته رادر قالب یک قرار بیان کردم.امیدوارم اشتباه من باعث این نشده باشد که شما ناراحت شده باشید و من بد قول .
درد دل ما در همه شب ها در آینه کنج اتاق است
۱۶ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بگو ای دل
که مردود است
همه دنیا همه عالم
بگو دست منِ خسته
شده بی بار و بی نعمت
زده سرما به باغِ من
شده سرد آفتاب من
نه حرفی گرم می سازد
نه عاقوشی مرا در خود!
نه باده گرم می سازد
نه رقصی بی هوا در کوچ
نمی دانم که این سرما، این درد
تورا هم می فشارد ...؟ ای زن، ای مرد؟؟؟

از نبودن تو ، به شب این گلایه چیست؟
تا فاصله هست، از عشق خبری نیست
تا آینه این روزها مرا تکرار میکند
یادی از خیال من تا تو پرواز می کند
قطره ای شب ،سر موی تو آویخت
تا شبم را تاریک تر از موی تو سازد
این خط که شکلش نه به شعر است و نه آهنگ
یک آیه عشق است ،که دل خود بسراید.....



برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به تمام فاصله ها نه بگو
به تمام خاطره ها نه بگو
به صدای باران آفرین
به صدای ناودان آفرین
به نبودن به نشستن در کمین
به نگاه منتظر بر دری
که گرفته چشم من از زمین
به هوای بی هوا با سپاس
لحظه های بی نگار با سپاس
یا به دشنام یا به خشم
تا رسیدن پشت در یا که شانس
مرگ لحظه مرگ یاد
درد بی پایان ماست



برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نگاه بی روحش
درخت بی انگور

صدای لرزانش
خزان بی باران

سرود فردایش
نشسته بر تنبور

به یاد باران است
درخت بی انگور

به یاد یاران است
صدای بی تنبور




فصل بازار و خرید است کنون
دست در حسرت جیب است کنون
مرد در کار و خجل ازاقساط
یاد عیدی و سکونت در غار
چند روزی طی به تاریکی شد
تا بروزی که نفس جاری شد
دست و جیبش جهت جفت شدن
با صبوری چشم بر بانک شدن
لحظه ای آن شبه پیمانکار
گشت پیدا بدیدش این بار
تا که عیدی به حسابش برسید
ناگهان خود جلوِ بانک بدید
کارت را در گلوی یار فشرد
هرچه از ته برسید با خود برد
سرخوش از دیدن پول و اسکن
رفت تا حل بنماید مشکل
.....

خیییییییییییییییییییلی خوب :) واقعأ به دل میشینه :)
۱۲ اسفند ۱۳۹۳
برای همین هم بر دل نشیند :)
۱۲ اسفند ۱۳۹۳
قهرمانی جان حق با شماست...
*****
اگر حالیست در تو
تمام ما در آن حالیم
نه آن حالی که جیبت را کند خالی
عجب دارد برای ما در این دنیای تیوالی
به آن حالی می خوانیم، نمی مانیم
۱۲ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مردی از دیار خاکم
خسته از واژه پاکم
بی هوا آ رزو دارم
از خودم شکلک درارم
تازه شم از یاد ایام
یاد اون کتاب خیام
مردی هستم حالا اما
خسته از پیری بابا
.......
عالی بووووووووووووود
۱۷ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حرف نمی زنید
صدای خسته شما را نمی شنوم
کودکی من شما را خسته کرد
جوانی من پیرتان کرد
لجبازی های من غمت را زیاد کرد
خجالت میکشم
از چشمان خسته و دست های پینه بسته
ای کاش دنیا سی سال پیش تمام شده بود

ای کاش سی سال پیش بود!
برای جبران
حالا که نیست
فردا هم دیر است!!

ممنون از برومند عزیز

۰۹ اسفند ۱۳۹۳
ای کاش
تمام میشد دنیا
زودتر از تمام شدنمان به کهولت
۱۰ اسفند ۱۳۹۳
مجید عزیز ****
آقا مصطفی ****

دردیست در جانم
که آرامش، نمی دارم
نگاهم در نگاهی جای میگیرد
که جانم را نمیگیرد
نمی دانم
من آن مرگم که بر خود سایه افکندم...!!!!!؟
۱۲ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وقتی بارون می زنه روی درختا
باد، بازی می کنه با قطر اشکاش
یاد رقصیدن تو میون بارون
باز دوباره می کنه دلم رو داغون
تو غریبه مثل بارون بهاری
که می باری آخ چه حس خوبی داری
تو با بودنت شب و غم نمیاری
وقت بارون زدنِ چه بی قراری
موج اندام تو رقصیدن ماهی
لحظه نبودنت خود تباهی
باد و بارون خوب میرقصن
بده دستو به دستم
دیگه تنها نمی رقصم

roya imani، آرزو نوری و میثم خسروی این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من درختم

تن من درد کشیده
تو زمستون به خودش خواب ندیده
ریشه از خاک نکشدیده
لذت تکیه آدم نچشیده
رنگ بارون و ندیده
تا که باران نزند بر تنم امشب
خشک خشکم ...نرسیده
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید