در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شعر و ادبیات
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:46:06
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
این، صدای پرواز کردن مورچه ها به ارتفاعات است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاید مرسوم است چیزی را از کسی بگیرند که هرگز به او نداده اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گاهی باید دنبال گاوها رفت
عینکم بر لب پنجره است
اواخر پاییز
درخت انجیر سرمای زمستان را حس می کند
و انار امسال بی بار بوده
اندکی نو شده ایم و منتظر زمستان
باران کم باریده
خبرها می گویند قرار نیست خیلی ببارد
خبرها خیلی چیز ها می گویند
خبرها چیزهای بد زیادی می‌گویند

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گاملن خود را در میان مردم تنها می دید. او نه هم وطن اینان بود و نه هم عصرشان. مگر چه اتفاقی پیش آمده بود؟ شور و اشتیاق آن سال های دلپذیر چگونه جای خود را به این بی تفاوتی و خستگی و شاید هم انزجار داده بود. آشکارا پیدا بود مردم دیگر حوصله شنیدن ماجراهای دادگاه انقلاب را ندارند و از ساطور انقلاب روی برتافته اند. گیوتین در میدان انقلاب بیش از حد مزاحم جلوه میکرد. وقتی گاری های محکومین از راه می رسید مردم نق می زدند. حتی می گویند که عده ای فریاد زده بودند: "بس کنید!"
بس کنیم؟ آن هم وقتی که هنوز جنایتکار و توطئه گر باقی است؟
بس کنیم؟ آن هم وقتی که باید انجمن و مجلس را پاکسازی کنیم؟
چرا مردم فرانسه دستخوش این دلسوزی گشته اند؟ دلسوزی اینک خود جرمی است! پس باید برخلاف میل مردم نجاتشان داد و هنگامی که فریاد برمی آورند : "بس کنید!" ما باید پنبه در گوش کنیم و همچنان بکشیم! باید غرقه در خون شد و میهن را نجات داد!
افسوس که سرنوشت نقش دیگری می زند و میهن به ناجیان خود لعن و نفرین می فرستد! ولی مهم نیست بگذار نجات یابد و نفرینمان کند!

خدایان تشنه اند / آناتول فرانس / نشر فرهنگ جاوید
حسین بهمنش این را خواند
سپهر و امیرمسعود فدائی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مثل یک ساعت که آن را گوشه ای افکنده اند
تا جان دارم می چرخم
بی اعتنا و واژگون
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و اما سهراب میانه ای با نا امیدی ندارد

هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عددها پرواز می کنند
و هر روز از زندگی
در اینجا
دور می شوم
تلاش تنها روزنه است
روزنه ای به یک چهارچوبی که خالی است خالی از اینجا
بی خیالی آزارم می دهد
عددها آنگونه که باید کارساز نیستند
بدنم و ذهنم نمی فهمند که اینجا مال من نیست
که باید کاری فراتر انجام دهند
غباری به اندازه ۳۰ سال بر دوش دارند
شاید خسته اند
باید کاری فراتر انجام داد
این چیزی است که همیشه سعی کرده ام انجام دهم



برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گاهی باران می‌بارد
و تو مجبوری بایستی
جایی برای نشستن نیست
و همه اینها هیچ توجیهی ندارد

اغلب فکر میکنیم اینکه به یاد کسی هستیم منتی است بر گردن آن شخص.
غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم این هنر اوست نه ما.
"به یاد ماندنی بودن" بسیار مهم تر از به یاد بودن است.

بهومیل هرابال
ساعات خاصی به خریت تعلق دارد
خریت کردن با تو
خر هم شیک پوشش !
خریت نگین تاج پادشاهی است
خریت بغض های فروخفته است
خریت را باید قاب کرد
از خران یاد کنیم
مدیون آن ها هستیم
بار به دوش آن هاست
مورچه های گوشه و کنار دیوار سیاه هستند
خریت
شاید یک راه حل باشد
شاید تنها راه حل باشد
انسان بودن
یعنی آنچه در کف داری متعلق به توست و نشانی بر برتری تو بر دیگری است
و
خر بودن
یعنی آنچه بر دوش می کشی متعلق به دیگری است و زمانی محدود تو را می فرساید و در جایی از مسیر از تو جدا می شود
خر هم مسیر کوتاه تر را بر می گزیند