عصبانی نیستم
قبل از شروع جشنواره اصلا تو لیست فیلمهایی که می خواستم ببینم نبود ، با جوی که راه افتاد جوگیر شده و در پی دیدن این فیلم بر آمدم.
قصه پر غصه فیلم هیج چفت و بستی ندارد و هیچ حس همدردی در مخاطب بر نی انگیزد.در انتها هم هیچ تغییری در حال و روز این شخصیت رخ نمی دهد و مسائلی از این قبیل و مهمتر از همه اینکه قصه ای که زیادی کش پیدا می کند و سر را درد می آورد.
در اینکه کارگردان باهوشی دارد شکی ندارم و دلیل این اقبال عمومی هم به نظر من همین هوش کارگردان است که با تزئیین فیلم توسط حرف ها و تیکه های سیاسی به ظاهر تند ، دست گذاشتن روی موضوعات به ظاهر حساسیت بر انگیز ، تا کید بر روی واژه ظاهرا دارم ، چرا که همه چیز در ظاهر یاقی می ماند و هیج چیز نه به جایی وصل است و نه به جایی ختم می شود.
اما جاهایی بود که دوست داشتم و کارگردان را تحسین کردم و ای کاش درمیشیان اثیر حرف و عقیده اش نمیشد و داستانش را می گفت و کمی هم به بیننده اعتماد می کرد و او را برای کف زدن تو رو در بایستی قرار نمیداد.
صحنه های رمانتیک روی پشت بام ، دعوا و درد و دل همخونه ها و چند صحنه دیگر با بازی های قابل قبول حکایت از کار بلدی درمیشیان و هوش او دارد که به نظرم دراین فیلم تلف شده.
من که میانه دادم.
یک بار دیدن این فیلم خالی از لطف نیست.