در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | reza samifar درباره نمایش آژاکس: 3 یادداشت از ابراهیمیان،شاهسون و رحیمی چای ......................گپ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:44:29
reza samifar (ajax92)
درباره نمایش آژاکس i
3 یادداشت از ابراهیمیان،شاهسون و رحیمی


چای ......................گپ ......................تئاتر

تئاتر بابوی رطوبت و گازوئیل و فلسفه و مدرنیته

.................................................. دیداری صمیمی در شب روایت مرگ آژاکس !

اشاره : دیشب جمعه دوم اسفند92 به اتفاق یاران ... دیدن ادامه ›› گرمابه و گلستان ودرکنارتماشاگران مختلف اجرای آژاکس را در خانه نمایش آو دیدیم....شبی زیبا و خاطره انگیزبا یاران پیش کسوت و عاشق روزنامه نگار و تئاتری و ودوستان محله فیس آباد...عزیزانم اعظم بروجردی،،علاالدین رحیمی، محمد ابراهیمیان ،علی سمیعی فر،فریبا شاهسون و ....ناصر بزرگمهر....همراه باغزاله دهقان ... یک استعدادنواندیش که اکنون نه ...ولی تاچندسال دیگربادستی پرازشکوفه و خرد و تصویر به جامعه ی هنری معرفی خواهدشد...عکاس و فیلمسازجوانی که باید نامش راازحالا به خاطر بسپریم ....

دیداری صمیمی با یاران در شب روایت مرگ آژاکس ! ...شب کافه و چای و گپ و سیگارو سرفه ....شب تعارف و شعرو تازگی و ...شب دیدارو آشتی و روبوسی ...شبی تلخ و شیرین ...شب درخشش بازیگران تئاترآژاکس درسردابه ی گرمابه ای ای کهن بابوی رطوبت و گازوئیل و فلسفه و مدرنیته ....شب برجسته شدن جمع و جور و خودمانی شخصیت‌های نمایشنامه ...موسیقی حزن انگیزو احساسی ...نورپردازی مناسب ....و ....گویا دارندمی آیند..بازیگران و کارگردانان و نمایشنامه نویسان جوان ...تا فرهنگ و هنرایران راازدست حرفه ای های بدل و راکد نجات دهند...ازکلیشه و تکرارو درجازدن و بوروکراسی و سانسور.....

آژاکس دومین جنگجوی توانا پس از آشیل که منلوس و آگاممنون برای تحقیر او جوشن آشیل را به اودیسئوس می‌دهند... آژاکس از این بی‌احترامی آن ها خشمگین شده و سوگند یاد می‌کند تا از فرماندهان یونانی و اودیسئوس انتقام بگیرد... ایزدبانو آتنا بر آژاکس ظاهر شده و او را چنان طلسم می‌نماید که گله‌ای گوسفند را هم چون یونانیان دیده و برای گرفتن انتقامش شروع به کشتن آن ها می‌کند... پس از آن که به خود می‌آید درمی‌یابد که چه کار ابلهانه‌ای انجام داده و دچار شرم بسیار می‌شود... همسرش تکمسا، از او می‌خواهد تا به خاطر او و فرزندش در خانه بماند و آن ها را تنها نگذارد... آژاکس تظاهر به قبول حرف همسرش می‌نماید اما می‌گوید که برای تطهیر خود باید از خانه خارج شده و شمشیری را که هکتور به او داده به خاک سپارد... آژاکس می‌رود و شمشیر را در حالی که تیغه‌اش رو به بیرون قرار دارد در خاک کرده و با انداختن خود بر روی آن خودکشی می‌نماید... تئوسر، برادر آژاکس می‌خواهد که او را به خاک بسپارد... ملنوس و آگاممنون با این کار مخالفت می‌نمایند اما اودیسه دخالت کرده و سرانجام او
را به خاک می‌سپارند....

سه متن زیر از صفحه ی دوستان قدیمی علاء الدین رحیمی ،محمدابراهیمیان و فریبا شاهسون به این جا نقل مکان کرده است .....باهم می خوانیم .......سردبیر

*یادداشت بازیگرنمایش فریبا شاهسون

صحنه نمایش آژاکس با طراوت حضور هنرمندان پیش کسوت گل باران شد...
اجرای نمایش آژاکس با حضور تاج زرین هنرمندان تاتر محمد ابراهیمیان،هنرمند صاحب سبک تاتر آریایی علا الدین رحیمی،بزرگوار عزیزی چون ناصر بزرگمهر که خدماتش در اعتلای فرهنگ و هنر بر کسی پوشیده نیست،بانوی تاتر اعظم بروجردی ،محمد مختاری گرامی استاد فرهیخته هنرعلی سرهنگی منتقد اصیل تاتر و سینما و سردبیر مجله فرهنگ نو،لیلا بوشهری نازنین بازیگر توانای سینما و تلویزیون،سیامک گل سرخ کارگردان مهربان تاتر که با شیرینی که زحمت کشیده بود کام همگان را شیرین کرد روز جمعه برگزار شد....عزیزان با حضورگرم و سبزتان بسیار مرا خشنود کردید...گروه صمیمی و دوست داشتنی آژاکس اجرای امشب را به بانوی هنر نمایش اعظم بروجردی تقدیم نمود...

*یادداشت علاالدین رحیمی کارگردان و بازیگرتئاترو تلویزیون

از چه راه ها و بی راه ها گذشتیم و بردبارانه چه سنگلاخ ها را که در نوردیدیم...
برفی که بر سرمان نشسته ...یادگار غبارسالیانی است که بر ما گذشت و بسی سنگین گذشت...همراه با همراهان صبور این همه تلخ سال....
اعظم بروجردی، محمد ابراهیمیان، علی سرهنگی،غزاله دهقان ( او را از آن چه نوشتم استثنا کنید) خودم و ناصر بزرگمهر....در شب روایت مرگ آژاکس ..

*یادداشت محمدابراهیمیان نمایشنامه نویس و روزنامه نگار

فریبا شاهسون ، تِکسِما _ همسر آژاکس را با حسی سرشار و درک درست نقش وجهان شخصیت ، به زیبایی بازی کرد . گیرم احساساتش در بازی کلاسیک او غلبه کرد و در صحنه هایی از اجرا بغض درونی ِ خاص شخصیت های تئاتر کلاسیک را با چاشنی اشک هایش همراه کرد ... من گمان می کنم حضور ما در غلیان و جوشش عواطف و احساساتش بی تاثیر نبود و البته فضای غیر باکسی و نزدیکی تماشاگران _ آن جا که چشم در چشم ما مونولوگ می گفت ، مزید بر علت شد ... فریبا داشت به استانیسلاوسکی و سبک بازیگری در تئاتر روسیه ی دوران او ، نزدیک می شد... آمریکایی ها با الیاکازان و _ اسمش چی بود ؟ اون یکی ؟ _ از سبک استانیسلاوسکی ، مِتد را بیرون کشیدند ...فریبا خسته نباشی اما از فرداشب مراقب اشک هایت باش که فرو نریزند ! ...چشمان خیس و بغض غمباد گونه ی شخصیت زنان کلاسیک کافی ست ...وای اگر آنتیگونه . الکترا . ایسمنه _ ایفی ژنی بخواهند بگریند... من اجرای باغ آلبالوی روس ها را چند سال پیش دیدم که چگونه بر عواطف خود و نقشی که بازی می کردند ، چیره گی یافتند .
reza samifar و نیلوفر رضایی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید