یک نوشته دیگری گذاشته بودید راجع به کتاب که حالا دیگه نیست. من واسه اون اینها رو نوشتم و خواستم کامنت کنم که دیدم حذف شده. این بود که ما خیط شدیم و نوشته مون روی دستمون موند. حالا هم برای خنک شدن دل خودم همون رو اینجا میگذارم، به این امید که اینیکی حذف نشه:
حال خوب کن ترین کتاب ساده ای که میشناسم اینه: "درخت زیبای من" از ژوزه مائورو ده واسکونسلوس با ترجمه قاسم صنعوی. در رتبه بعدی هم حتما "ناتور دشت" از سلینجره با ترجمه محمد نجفی. عمیق، بامزه، ساده و روان، و مهمتر از همه خوشخوان. وقتی خوندید و عاشق سلینجر شدید (که حتما میشید)، بعدش میشه کتابهای دیگه اش مثل "فرنی و زویی" رو هم معرفی کرد. توی همین سبک و سیاق کمابیش میشه به اینها هم اشاره کرد: "زندگی در پیش رو" از رومن گاری با ترجمه لیلی گلستان، "عقاید یک دلقک" از هاینریش بُل با ترجمه شریف لنکرانی (که اینیکی خیلی حال خوب کن نیست ولی عجیب کتاب خوبیه)، ... دیدن ادامه ›› "بالاخره یه روز قشنگ حرف می زنم" از دیوید سداریس با ترجمه پیمان خاکسار، "خاک غریب" و "همنام" از جومپا لاهیری با ترجمه امیرمهدی حقیقت، "عطر سنبل، عطر کاج" از فیروزه جزایری با ترجمه محمد سلیمانی نیا. اگه حس و حال خوندن کتاب های قطور رو هم دارید (که با توجه به اینکه پزشکی میخونید بعید میدونم وقت چندانی داشته باشید)، به شدت کتاب "شوایک" نوشته یاروسلاو هاشک، ترجمه کمال ظاهری توضیه میشه. از وطنی ها هم "دایی جان ناپلون" از ایرج پزشکزاد (که اینیکی رو باید از دست دوم فروشی های حوالی انقلاب تهیه کنید) و "کافه پیانو" از فرهاد جعفری به نظرم با معیارهای شما همخوانی دارن.
ولی در کل بهترین کتابهای جهان متأسفانه اغلب در زمره کتابهای "حال خوب کن" قرار نمیگیرند.
آیدا جان منم خیلی دوست دارم شعر های گروس رو. یه جوریه که هر حال و هوایی داشته باشم بالاخره یکی از شعراش پیدا می شه که همون حس رو داشته باشه. انگار هر چی من حس می کنم رو تجربه کرده. حس خوبیه :)