ما درباره که نه در حواشی این تئاتر دو ماه پیش و در جشن که نه غمواره فجر مطلبی که نه کاغذی پر کردیم از حشو. لذا نمی خواهیم با کلمه آرایی و پایکوبی جملات خویش باری دیگر سرها را به درد و نگاه ها را خسته کنیم. صرفا می خواهیم به عنوان علاقه مندی خوشحال ، تماشاچی نادان این کار دانشجویی را به دوستان پیشنهاد دهیم. هفت قرآن به میان که این کار ، اثری ست که هیچ اعوان و انصار دهان پر کنی ندارد لیکن بس تحسین برانگیز و شورانگیز ست. از بازیگری عجیب و ویرانگر میرسعید مولویان تا طراحی صحنه بدیع برهمنی حتا موسیقی انتخابیش ، حتاتر طراحی پوسترش . این روزها اگر مسیرتان پیچ خورد و پایتان تابیده شد زیر طاقی درختان پارک هنرمندان. دست در دست معشوقتان یا دست در دست سیگاری یا دست در جیب ، کنار دوستتان در میان گرباد سایه های عشاق. حکما تفاوتی نمی کند. لنگری بیندازید ساعتی در تماشاخانه انتظامی. لبخندی بزنید و بروید. اگر رفتید و خوشتان نیامد ، به طرفه العینی ، در همین نزدیکی ، همین پایین ، زیر همین پستک ، با خشمتان به خشم هر گونه فحشی بنگارید.