تماشا کن مرا وقتی نگاهت می کنم آرام
صدایم کن مرا تا بشنوم نام تو را بی نام
بیا اسطوره ای باشی که می خوانم به شیرینی
شکرخندی بزن ای گل... وَ بر این جانِ خون آشام
خطر کردی خطر کردم در این احوالِ دل آشوب
در این جنگل سرا شاید گذاری پیشِ پایم دام
خراب آبادِ قلبم را خیابانی بکش امشب
به سویِ کوچه ی قلبت که تا گیرد کمی آرام