بلآخره این کار رو دیدم. من نه نسبت یا آشنایی با عوامل این کار دارم و نه ترسی از نقد کردن دارم. ولی واقعا چیز خاصی که قابل نقد باشه در این کار ندیدم. چنانکه بحث هم در گرفت، خوش اومدن سلیقه ایه و باید به سلیقه ها احترام گذاشت. ولی تاسف خوردم که کار به این خوبی از نقدهای تند، ضربه خورده و برخی این کار رو از دست بدهند و نبینند.
در یک کلام باید بگم: کار واقعا ارزش دیدن داره. اگه دنبال شاهکار نباشیم. یاسمینا رضا هم دنبال شاهکار نبوده. کارهای ساده و روان و دلنشین میسازه با سوژه هایی خیلی نزدیک به هم.
کار اصلا خسته کننده نیست. هرچند که به اندازه ی "خدای کشتار" خنده دار نباشه. که خود خانم تیرانداز هم گفت که نمایشنامه طوری نیست که بیننده قهقه بزنه.
ویژگی های کار از نظر سادگی که مورد نقد دوستان قرار گرفته به نمایشنامه فرانسوی برمیگرده. ولی از اونجایی که مرغ همسایه غاز است، کسی زحمت نقد خارجی رو به خودش نمیده و با عباراتی چون نمایشنامه خوب که از ترجمه ضربه خورده!! (کی فرانسویش رو خونده؟!) یا اجرا ضعیفه!! (کجاش ضعیفه؟)
دوستان رویشان نمیشه از نمایشنامه خارجی انتقاد کنند، به اجرای ایرانی نقد میکنند. به نظر من همه ی ویژگی های کار به نمایشنامه برمیگرده و
... دیدن ادامه ››
اگه کسی میخواد نقد کنه، باید یاسمینا رضا رو نقد کنه.
ولی نکته اینجاست که خدای کشتار که دقیقا همین بود و حتا میتونم بگم از این ساده تر و از این همه دم دستی تر (جز به جز همه ی اجزا، در خدای کشتار ساده تر و راحت تر از این اجرا شده بود) ولی دوستان مینویسند خدای کشتار خوب بود و این بد! چرا؟ چون رویشان نمیشود از کوشک جلالی هم انتقاد کنند.
هر چهار بازیگر خوب بودند و امیرکاوه آهنین جان از همه بهتر. دکور خوب بود (بهتر از خدای کشتار) و موسیقی خیلی خوب نبود و میتونست بهتر باشه.
اگه کسی حوصله اش سر رفته، اصولا آدمیه که حوصله ی مهمونی و یا حوصله ی بچه (موضوع داستان) رو نداره. این چه ربطی به کار داره؟ وظیفه ی هنرمند تیاتر و سینما قرار دادن مخاطب در یک فضای خاصه. مهم اینه که واقعا در اون فضا قرار بگیریم. اینکه از اون فضا خوشمان بیاد یا نه، سلیقه است. و کارهای یاسمینا رضا از جمله سه روایت از زندگی دقیقا خیلی راحت آدم رو در فضا قرار میده و تک تک مخاطبان احساس میکنند وسط کار قرار گرفته اند. اصلا حس جدایی به آدم دست نمیده. و این یعنی نمره قبولی برای تیم اجرایی.
درحالیکه خیلی از کارهای تیاتر هست که آدم یاد بدهکاری هاش و طلبکاری هاش و سیاست و فوتبال و بورس و اختلافش با همسایه و مشکلات محل کار میوفته. ولی در این کار داستان اینقدر خوب آدم رو دنبال خودش میکشه که ذهن هیچ فرصتی برای پرداختن به چیز دیگه نداره.
باز تکرار میکنم. دنبال شاهکار نیستم. بلکه میخوام 20 تومان پول بدم و یک ساعت و نیم از فضای خودم بیرون بیام و برم به فضایی دیگر. و این کاری ست که نمایشنامه های خوب خارجی مثل خدای کشتار و سه روایت از زندگی با من میکنند و نمایشنامه های ایرانی صدی نود، نمیکنند!
با سپاس از شما.