می دانستم
وقتی که بیایی
چرخ ریسک از چهل گیس بید
لانه می سازد
می دانستم
روزی جوانه خواهی زد در من
آنروز که بیایی
در ساحل منجمد قلبم
دیگر ماهیها نمی لغزند در دام صیاد
اگرچه تنهایم ,تنها
هم بازی کبوتران بام نشدم
کوچ نکردم در پی سرابی
ماندم,مثل قاصدکی در انتظار نسیم