نگاه خیره ام به مانیتور و پوسترش،خلاصه ی داستانش و ...
و نام نویسنده اش،نام کارگردان.
نامی که بارها دیده بودم،در بخش شعر وادبیات،در تئاتر، در سینما.
نامی که خبر از خلاقیت میداد،خبر از یک کار خوب،کار درست و حسابی!
لبم خندید،چه حال خوبیست که کارگردان تئاتر را بشناسی،طرز فکرش را،خلق و خویش را و بعد بروی و ببینی آن کارگردان آشنا را که آخر تئاتر برای تیوالی ها دست تکان میدهد.
خیلی خوب است،مگر نه؟
نگاهم چرخید روی دوره اجرا: ۱۹ خرداد ۱۳۹۳ -
... دیدن ادامه ››
۲۳ خرداد ۱۳۹۳
ساعت: ۱۷:۰۰
............
نگاه خیره ام خیره تر شد روی مانیتور .خیره تر روی نام آن انسان خلاق که چند روز دیگر برای تیوالی ها دست تکان میداد و یک صندلی خالی برای شخص من که در چند 100 کیلومتری تهران ناخن هایم را را در محضر دندان هایم اعدام میکردم....