در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | تلخون درباره نمایش کابوس نامه: من الان از بهترین تجربه ی زندگیم برگشتم شاید بهتر باشه بگم "خاص ترین"
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:59:28
من الان از بهترین تجربه ی زندگیم برگشتم
شاید بهتر باشه بگم "خاص ترین"
حس های مختلفی رو حین نمایش تجربه کردم، صدبار تمام تنم مور مور شد، ترسیدم، ناراحت شدم، لذت بردم از بوهای مختلف از تجربه ی بارون، از نوشیدن و خوردن، جهت ها رو گم کردم و تا چند دقیقه همش داشتم به شمال و جنوب فکر میکردم

بهترین قسمتش این بود که تمام راه وقتی داشتم برمیگشتم خونه، گوشم به صداها حساس تر شده بود ، یعنی هنوز از حس نمایش بیرون نیومده بودم

و اینکه صحبت های آقای رهبانی قبل شروع نمایش خیلی ... دیدن ادامه ›› آروم کننده بود
اینکه ایشون گفتن نمایش قصد نداره کسی رو اذیت کنه، اینکه راجع به بهداشت چشم بند ها اطمینان دادن، اینکه راجع به امنیت وسایل اطمینان دادن، اینکه گفتن راهنماها قصد اذیت کردن ندارن... این صحبت های اولیه واقعا منو آروم کرد و بهم اجازه داد خودمو رها کنم برای این تجربه
چون ناخودآگاه فکر اینکه چشمامو ببندم این ترس رو بهم داده بود که نکنه بخوان مثلا حین اجرا بترسونن ام، یا مثلا حین راه رفتن منو بندازن تو یه جایی و امثال این چیزا

اگه اهل "تجریه کردن" هستید باید برید این تئاتر رو ببینید، ولی اگه غافلگیری و شکستن عادت ها اذیت تون میکنه شاید نشه این نمایش رو توصیه کرد ... شاید البته
من که حرف‌های جناب رهبانی هم آرومم نکرد.
موقعی که دستم رو گرفته بودن که راه رو نشونم بدن، همش فکر میکردم قراره زیر پام خالی بشه! ;)
۲۳ خرداد ۱۳۹۳
به نظر من راه موقع رفتن عمداً طولانی‌تر شده بود. یعنی فکر میکنم راهنماها ما رو یه ذره اضافی چرخوندن تا جهت‌ها و موقعیتمون رو گم کنیم!
۲۳ خرداد ۱۳۹۳
حس ترس از افتادن و سقوط کردن با همه اطمینانی که به کل ماجرا داشتم هم تو مسیر رفت و هم برگشت همراهم بود.
فاصله بین دو تا اتاق خیلی کم بود و فکر می کنم این احساس ها فقط به خاطر بسته بودن چشم ها بوجود می یاد.
۲۳ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید