بنام یزدان پاک
تنها مانده ایم
گرچه هست آبادیو دشتی پر از گلهای خوش
بو کنان حس میکنم خشک و کمی جا مانده ایم
در بیابانی وسیع بی آب بی کس مانده ایم
جمع یاران هست وما بی یارعطشان مانده ایم
با همه نعمت که داده خالقم بر خلق خویش
گوییا قحطی زده بیمار و بی جان مانده ایم
دولتی هستو زمامش
... دیدن ادامه ››
می شده بردست دوست
میزند جام خودش با جام خود وا مانده ایم
جام خالی خسته اما از صفی جا مانده ایم؟
من نمیدانم چرا ؟ اینگونه ما وا مانده ایم
یاد آن دوران خوش بی دغدغه خوش بال وپر
گوییا پر کنده ایم غافل ز دوران مانده ایم
حضرت والا مقام ای دوستان ای رهگذر
ما به جمعی دوره هم هستیم وتنها مانده ایم
گرچه مجموعا کمی احوالمان با غم خوش است
بی گمان بادرد خود ناخوش شده خوش مانده ایم
گرچه تدبیر شهان جنگ است با ظلم وستم
ما نشسته مشت محکم با گره ها مانده ایم
...............................................................
دوستان دولتی منظور پولیست که در بانکها بصورت کلان وام میدهند وپس نمی آید وحضرت والا مقام همان دوستانی هستند که وام کلان میگیرند وپس نمیدهند (ح پ)