در دنیای پرهیاهو، پرمشغله، پرترافیک، پر از افکار منفی و هیجانهای کاذب، پر از انرژی های منفی و درد و غم و رنج و ... برای من فرصتی دست داد تا فارغ از هجمه های مختلف و هنجارهای نامتعارف و قید و بندها به مثابه ی، فقط یک انسان، راهی پیدا کنم برای تجربه ای جدید، جذاب و حتی عجیب.
ساختیم لحظه لحظه هارا، در لحظه ویران کردیم، مجدد ساختیم، ویران کردیم. هر اجرا ساختنی و ویران ساختنی هست برایمان. شخص من از دورترین رشته تحصیلی به هنر و تاتر، بازیگری، کارگردانی و امثالهم قدم در این سرای هزارتوی بی انتهای پر هیب، پا گذاشتم، دکتر دریابیگی(کارگردان) جمله ای گفت و رها کرد، زیست کن آنچه هستی را، تماشایی تماشا کن که تبدیل به امری تماشایی شوی. هرچه میخواهی باش، هرچه میخواهی بکن، و این چرخ گشت و گشت و مرور زمان چکش خورد، شکل گرفت، رنگ و لعاب گرفت، لذت بخش بود و هست و هر اجرا، تجربه ای نو و تکرار ناشدنی.
کتاب درسی را با این ساختار مبدل کردن به یک تصویر واقعی و نمایشی که از محدوده درس خارج نشود، که کافی و لازم باشد، که انچه هست را نشان دهد، که پاسداری کند از حرمت نویسنده بزرگ اثر چالشی سخت ولی شدنی بود.
به عنوان یک مخاطب، قطعا یک بار دیدنش ضروری است
به عنوان یکی از بازیگران، دیدنش را از دست ندهید تجربه ای فرا موضوعیست.