روزنامه فرهنگ و هنر صبا
اساسنامه جشنواره فجر تبعیضآمیز است.
نمایش «آدم آدم است» نوشته برتولت برشت و با کارگردانی حبیبالله دانش این روزها در سالن اصلی تالار مولوی روی صحنه رفته است. این نمایش که نخستین تجربه اجرای عمومی خود را در تهران پشتسر میگذارد، پیش از این در شهرستان بهارستان اجرای عمومی خود را تجربه کرده است. این نمایش همچنین در بیستویکمین جشنواره استان تهران روی صحنه رفت و توانست رتبه نخست موسیقی، طراحیصحنه و کارگردانی را دریافت کند. همچنین پنج بازیگر این نمایش توانستند جایزه بازیگری این جشنواره را از آن خود کنند. درباره اجرای عمومی «آدم آدم است» با حبیبالله دانش که علاوه بر کارگردانی، بازنویسی متن، دراماتورژی و طراحی این اثر را برعهده دارد، گفتوگو کردهایم.
در ابتدا درباره بازنویسی متن و تغییراتی که بر نمایش «آدم آدم است» اعمال کردهاید، بگویید.
با خواندن ترجمههای مختلف نمایشنامه «آدم آدم است» برشت متوجه شدم زبان ترجمه نمایشنامه، زبانی تلفیقی از زبان آرکاییک و عامیانه است که برای مخاطب امروز، ثقیل است. تصمیم گرفتم نمایشنامه را بازنویسی کنم. از سوی دیگر با این مسئله مواجه شدم که مدتزمان اجرای اثر بهطورکامل، حدود سه ساعت است و این برای مخاطب امروز ملالآور و کسلکننده است. در زمانه برشت تلویزیون و سینما به اندازه امروز پررنگ نبودند و مردم حوصله داشتند و سه ساعت مینشستند و تئاتر میدیدند. مخاطب امروز بهدلیل حضور بلاواسطه و قوی تکنولوژی، با ریتم سریعتری زندگی میکند و زمان برایش کارکرد ویژهای پیدا کرده است و دوست دارد همهچیز را کوتاه و موجز ببیند. این بحث دستور کار من در بازنویسی متن و کارگردانی شد، در بازنویسی بهسمت ایجاز رفتم. البته در زمان بازنویسی، به کنشهای اصلی همه صحنههای برشت وفادار بودم و جدای از کنش اصلی متن، کاری انجام ندادهام. در واقع اگر بخواهم اصطلاحی برای این موضوع استفاده کنم، باید بگویم به سمت مینیمالیسم یا به تعبیر دکتر ناظرزادهکرمانی «کمینهگرایی» حرکت کردیم. در زمینه بازیگری و حتی طراحیصحنه نیز مینیمالیسم را مدنظر قرار دادم. البته معتقدم هنوز به آن اندازه از مینیمالیسم که مدنظر خودم بوده است، نرسیدم.
نمایش «آدم آدم است» موفق شد در بیستویکمین جشنواره تئاتر تهران جایزه نخست موسیقی را دریافت کند اما در زمان جشنواره، عباس طباطبایی این بخش را برعهده داشت اما اکنون گروه پارکینگ موسیقی را زنده مینوازند. کمی درباره این تغییر بگویید.
عباس طباطبایی که نقش گالی گی را ایفا میکند، نوازنده و خواننده هم هست. در اجرای جشنواره و اجرای عمومی نمایش در شهرستان بهارستان، او با ساز خود روی صحنه میآمد و هم مینواخت و هم بازی میکرد. در آن اجراها سازها یک گیتار کلاسیک و سایدرام بودند. استعداد او در موسیقی هم فوقالعاده است. اما بهدلیل سنگین بودن نقش گالی گی و هم خواندن ترانهها و توامان ساز زدن و هماهنگ کردن صحنهها، برخی از فضاها را از دست میدادیم و اجرا افت میکرد. بههمین دلیل تصمیم گرفتیم در زمان اجرای عمومی نمایش در تهران، از گروه موسیقی «پارکینگ» که از دوستان من هم هستند، دعوت به همکاری کنم.
در حال حاضر گروه موسیقی هم گیتار دارد و هم درامز و مسئولیت بخش افکتهای صوتی را نیز برعهده دارد. یکی از نکات جذاب نمایش این است که ترانهها و فضای موسیقی کاملا با زیست گروه «پارکینگ» و طنزی که در آثار این گروه وجود دارد، تطابق دارد.
از آنجا که فضای کار گروه پارکینگ را میشناختم، میدانستم برای ساختن موسیقی نمایش «آدم آدم است» بسیار مناسب هستند و فضای نمایش با فضای ذهنی آنها هماهنگ است. روزی که از صادق حسین دعوت کردم که برای نمایش موسیقی بسازند، به من گفتند که باید اثر را ببینند و من به آنها این اختیار را دادم که اگر از نمایش خوششان نیامد، به گروه نپیوندند. حسین بههمراه برادرش؛ محسن حسین تمرین را دیدند و گفتند فضای نمایش بسیار به آنها نزدیک است و تمایل دارند با گروه نمایشی ما کار کنند. ما موسیقی قبلی را کاملا کنار گذاشتیم. ترانهها را به صادق حسین دادم و او بهعنوان آهنگساز، چندین قطعه مختلف اتود زد. با هم جلسه گذاشتیم تا به این اجرا رسید.
نمایش «آدم آدم است» از طراحیصحنه، آکسسوآر و لباس مینیمالی برخوردار بود. آیا با توجه به تغییر مکان اجرا، این طراحیها تغییر کردهاند؟
طراحیلباس در زمان اجرای عمومی تهران تغییر کرده است اما طراحیصحنه بههمین شکل بوده است. در اجراهای قبلی، لباسهای بازیگران مدل لباس کارگاه بازیگری بود؛ همه لباسها سیاه بود اما در اجرای تهران احساس کردم شیوه اجرایی با وجود دماغکهایی که بازیگران در زمانیکه شخصیتهای نمایش نیستند، برای رساندن مفهوم «تمرین تئاتر بودن» این نمایش کفایت میکند بههمین دلیل برای کامل شدن مبحث زیبایی بصری، لباس طراحی کردم.
طراحی صحنه «آدم آدم است» که در دوران جشنواره جایزه نخست را کسب کرده است، یکی از نقاط قوت نمایش محسوب میشود. این طراحی درعین مینیمال بودن تمام صحنه نمایش که چندان کوچک نیست را پر کرده است. همچنین از وسایل صحنه میتوان استفادههای چندگانه کرد. درباره این طراحی هم توضیح دهید.
ایده این بخش هم از همان موجزنویسی و موجزگویی نشأت گرفته است. در این نمایش، تعدد مکانی بسیاری وجود دارد. تصمیم گرفتم در جابهجاییهای صحنهها، همهچیز را بر کافه بگ بیگ سوار کنم. درنهایت کافه را به سه قسمت تقسیم کردم که قابل حرکت باشد و هم بتوانیم فضاهای مختلفی را با آن بسازیم. برای خودم بسیار جذاب است که قطعاتی مثل پازل روی صحنه ساخته شوند و فکر میکنم این اتفاق برای مخاطب هم جذاب باشد و نوعی جستوجوگری برای مخاطب بهوجود آید. همچنین با این شیوه طراحی، میتوان با پرداختن به دیگر عناصر اجرا به ایده آشناییزدایی که مدنظر برشت بوده است، رسید.
«آدم آدم است» موفق شد در بیستویکمین جشنواره تئاتر تهران پنج جایزه بازیگری را از آن خود کند. کمی درباره پروسه تمرین نمایش توضیح دهید.
عبدالرضا علیپناه؛ رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بهارستان، یکی از دوستان من است. وقتی رییس این اداره شد، از من خواست که در انجمن نمایش این شهر، کاری برای بچههایی که در این شهرستان زندگی میکنند، انجام دهم. در ابتدا تصمیم گرفتیم کلاس بازیگری و کارگردانی در این شهرستان برگزار کنیم اما این کار چندان با اهدافمان سازگار نبود. به این نتیجه رسیدیم کاری را با این بچهها آماده کنیم. در همین زمان، اداره کل فرهنگ و ارشاد استان تهران طی طرحی در ۱۳ شهرستان این استان، به تعدادی مربی سفارش کار داد تا در ازای برگزارکردن ۲۰ جلسه سهساعته با مبلغ دو میلیون تومان، نمایشی را برای اجرا آماده کنند!... البته چون از قبل این حرکت را آغاز کرده بودیم، به این مبالغ و... توجهی نکردم. از میان داوطلبان، تعدادی را انتخاب کردم و تصمیم گرفتم بهجای اینکه تنها در یک کلاس حضور داشته باشند، در حین دوره آموزشی متنی را تمرین کنند و بهتعاقب آن روی صحنه رفتن را تجربه کنند. سه متن را در نظر داشتم. اما از میان آنها، «آدم آدم است» به گروه بسیار نزدیک بود. ۲۰ جلسه تمرینی پیشنهادی اداره کل ارشاد را فراموش کردم و به بچهها گفتم تا جایی که کار برای اجرا آماده شود تمرینها و کلاسها را ادامه میدهیم. چون خودم هم در همین جاده ساوه بزرگ شدهام. همیشه عطش آموختن نزد مربیان و کار کردن با آنها را داشتم. در آن سالها افراد بزرگی در کنار ما بودند و همیشه عطش داشتیم دست ما را بگیرند. اما خب شاید توقع بیجایی بود. به هر صورت این موضوع اتفاق نیفتاد. تا اینکه همزمان با تحصیلم در دانشگاه در همین شهرستانهای تهران شروع کردم به تدریس. خودم را که جای هنرجویانم میگذاشتم نمیتوانستم این خواسته آنها را توقع بیجا تلقی کنم. و بهواقع برای آرام کردن خودم نسبت به مسئولیتهایم در برابر آدم های اطراف زندگیام، سعی کردم امکانی را فراهم کنم که این بچهها بتوانند تجربهای کسب کنند. البته این تجربه برای من هم بسیار جذاب بود چون بازیگران نمایش بهصورت یک خانواده درآمدهاند.
در این میان سوالی وجود دارد. «آدم آدم است» پنج جایزه بازیگری، جایزه نخست موسیقی، طراحیصحنه و کارگردانی را از آن خود کرده است اما در بخش معرفی به جشنواره بینالمللی تئاتر فجر اثر دیگری را در نظر میگیرند. چه شد که نمایش «آدم آدم است» به جشنواره تئاتر فجر راه نیافته است؟
داوران به من گفتند که باقی جایزهها هم باید به نمایش ما تعلق میگرفت اما بنا بر دلایلی نتوانستیم این کار را انجام دهیم. البته ما قصد شرکت در جشنواره را نداشتیم. نمایش را آماده کرده بودیم که در شهرستان بهارستان اجرا کنیم. تعدادی اجرا را در این شهر برگزار کردیم و استقبال مخاطبانمان نیز بسیار عالی بود و خودمان هم از استقبال تعجب کردیم. صد صندلی سالن پر میشد و صندلی اضافه میچیدیم تا مخاطبان بتوانند نمایش را ببینند! شهرستانهای ما تشنه تئاتر هستند. بعد از این اجرا در خردادماه سال ۹۴، پرونده نمایش و کلاس آموزشی را بستیم. حدود شش الی هفتماه تمرین کرده بودیم؛ بلیتفروشی داشتیم و مبلغ بلیتفروشی را بین بچهها تقسیم کردیم و در فضایی دوستانه و جذاب از یکدیگر خداحافظی کردیم. مهرداد کوروشنیا و علیرضا اسدی نمایش را دیده بودند و از من خواستند که این اثر را به جشنواره تئاتر استانی ارائه کنم. خودم هیچگاه در جشنوارهای شرکت نکردهام و فضای جشنواره را دوست ندارم. احساس میکنم داوریهای جشنوارهها بسیار شخصی و سلیقهای است. با درخواستهای اعضای گروه برای حضور در جشنواره و بحث همزیستی در تئاتر بهوجود آمد. علیرغم میل باطنیام در جشنواره شرکت کردم اما برای بچهها این حضور بسیار خوب بود. داوران بسیار از کار تعریف کردند و نکاتی را درباره کار به بچهها انتقال دادند که برایشان آموزنده و جذاب بود. در اختتامیه اعلام کردند چون متنهایی که از شهرستانها شرکت میکنند، باید ایرانی باشند نمیتوانند «آدم آدم است» را به جشنواره تئاتر فجر معرفی کنند و البته جای تعجب هم نباید باشد که از تهران میتوان با متن ترجمهشده در جشنواره فجر حضور یافت! فیلم کار را بهدست و دکتر سعید اسدی؛ دبیر سیوپنجمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر که یکی از دوستانم است، رساندم. ایشان هم طبق ساز و کار اداری به من گفت که چون این مسئله در اساسنامه آمده است، نمیتوان این نمایش را به جشنواره معرفی کرد.
گفتید پرونده نمایش را بسته بودید. چه شد که اثر را به تالار مولوی آوردید؟
بنا بر فراخوان سال ۹۵ تالار مولوی و ارائه متون، بعد از بازخوانی متنها یک نوبت اجرا در تالار مولوی داشتم. متن «اگر آنطور بشود، اینطور میشود یا بالعکس» که براساس هملت اثر شکسپیر نوشتهام را به این تالار داده بودم و چون همزمان در زمستان گذشته یک کارگاه آموزشی با عنوان «کارگاه تجربه» را در اصفهان داشتم، نمیتوانستم نمایش را برای اجرا در مولوی آماده کنم. از همینرو «آدم آدم است» را برای بازبینی به تالار ارائه کردم.
از شرایط اجرا و امکانات تئاتر در مولوی راضی هستید؟
بله. امیرحسین حریری؛ مدیر تالار مولوی، قصد دارد این تالار را احیا کند و در این مسیر گامهای خوبی برداشته است. چندین سال اینجا به خرابه ای تبدیل شده بود و تعطیل بود. حریری توانست این مخروبه را بازسازی کند و مجددا تالار مولوی را بازگشایی کند. واقعا کار بسیار سختی است آن هم در شرایطی که پولی برای تعمیرات و بازسازی وجود نداشت او این کار را کرد. و سختتر اینکه تالار متصل به یک سازمان دولتی یعنی دانشگاه تهران است و نمیتوانی از بیرون سرمایه جذب کنی. بعد از ساختوساز و راهاندازی تالار، حریری سیاستهای اینجا را براساس تئاتر دانشگاهی اولویتبندی کرده است. این استراتژی یعنی خلاف جریان تئاتر امروز ایران- که متاسفانه به کالایی لوکس تبدیل شده- حرکت کردن. این کار بسیار دشوار است چون او تنهاست. بسیاری از تئاتریها انتظار دارند در سالنی همچون تالار مولوی که بسیار امکانات خوبی دارد و تاریخ تئاتر ایران را با خود همراه دارد و نمیتوان آن را از تاریخ تئاترمان حذف کنیم، تئاتر اجرا کنند در این میان حریری میخواهد با سختگیریهایش همچنان جایگاه تئاتر دانشگاهی را حفظ کند تا تالار مولوی همچنان مکانی برای بروز تجربه های دانشگاهی دانشجویان و مربیان و دانشگاهیان باشد. نکتهای که درباره این سالن کمی آزاردهنده است این است که تنها سالن دانشگاهی تهران، به آثار کمکهزینه پرداخت نمیکند.
میزان حمایت اداره ارشاد بهارستان به چه اندازه بود؟
عبدالرضا علیپناه؛ شاعر، ادیب و مدرس دانشگاه است و بسیار تمایل دارد به هنرمندان پر و بال بدهد و اساسا نگاهی فرهنگی دارد. در هر مقامی که در ارشاد کار کرده بهسرعت شرایط فرهنگی آنجا را ارتقا بخشیده است. امکانات بسیار محدودی دارد اما از روابطش استفاده میکند. بهعنوانمثال چون من دوست او هستم، از من میخواهد بخشی از کار را برعهده بگیرم و جالب است که دوستانش هم به او کمک میکنند. بهتازگی رییس اداره ارشاد شهریار شده است و قرار است کاری را با بچههای این شهرستان هم آغاز کنیم.
در این نمایش طنز بسیار خوبی در جریان است. آیا میتوان گفت با توجه به تم تلخی که در نمایشنامه برشت وجود دارد، بخشهای طنز برای وجود آوردن نوعی پارادوکس درنظر گرفته شده است؟
ما دوست نداریم بهسمت طنز حرکت کنیم. نمیخواهیم مخاطب بخندد بلکه بهدنبال این هستیم که او تلخخند بزند. در اصل شیوه شگرد اجرایی نمایش «آدم آدم است» میخواهد بهسمت گروتسک حرکت کند و این جنس تاثیرگذاری را باید داشته باشد. بههمین دلیل از بازیگران خواستهام فضا را جدی تلقی کنند. حالا اگر مخاطب در برخی جاها میخندد شاید به تعریف و مفهوم ارسطو از کمدی، نزدیک شدهایم. ارسطو معتقد است که زمانیکه اعمال بسیار جدی انجام شوند، کمدی خلق میشود. من از بازیگرانم نخواستهام برای خنداندن مخاطب کاری کنند. چون وضعیت در نمایشنامه «آدم آدم است» بهقدری کمیک است که نیاز به این امر نیست. شاید برخی موتیفها که ساختمان اصلی اجرا را شکل داده و بکارگیری هرکدام در بخشی از اثر و تولید معناهای مختلف از یک موتیف، باعث این مطلب بشود که البته این هم براساس روش آشناییزدایی و بیگانهسازی که من متصورش هستم، شکل گرفته است.
گفتوگو: مینا صفار