چگونگی نیل به بازی و بازی سازی و گرایشات مبتنی بر آن بر پایه سود و زیان در زیست انسان معاصر در صورت به عادت رسیدن عمل و تکرار فردی که در صدر اولویتهای روزانهاش قرار میگیرد اتفاقی است که نمایش«دوبارهبازی» را به ساز و کاری در عرصه تئاتر پداگوژیک نزدیک میکند.
مطالعه فردی «کیوان» در نمایش «دوباره بازی» بر اساس مونولگی (تکگویی) صورت میگیرد که مخاطبش با جریان سیال ذهن بازیگر همراه میشود تا به مرور شخصیت نامبرده از کودکی تا بزرگسالی بپردازد. تکنیک مؤثری که با بازی روان و تأثیرگذار «اسماعیل گرجی» به بیشترین کارکرد در محصول مذکور میانجامد.
اگرچه نویسنده روند خطی و کلیشهای روایت را به ساختار غیر خطی در متن نزدیک کرده اما با بهره مندیاش از فرایند تکگویی درونی از جنس جریان سیال ذهن، رویدادهای تصادفی کاراکترش را به شکلی شرحه شرحه شده به روایتی هدفمند تبدیل میکند.
تلفیق روایت فردی کیوان با بازی «مافیا» که تب داغش سه سالی است کشور را فرا گرفته شگرد کارگردان است تا مونولوگ نسبتاً طولانی شخصیتش را به سبب تعامل با تماشاگران به ریتمی مناسب برساند. بازی که بر پایه قضاوت و قدرت انتخاب دادن به دو دسته کلی گروه مافیا و شهروندان، خودش را در بازی زندگی شخصیت نمایش پیشروی انداخته است. تعاملی ظاهری و شبه دستوری که عملاً کاربرد معنامندی از آن بیرون نمیزند و کارگردان با پیوند زدن تکگوییاش با بازی مافیا تلاش میکند تا زمان به نسبت طولانی نمایشش را به جرح و تعدیل مطلوبی برساند. استفاده از دوربین جستجوگر در غالب شخصیت کنترلگر با عنوان ناظر کل یا پدر خوانده از موارد تجسد یافته و نوآورانه در بستر نمایش است تا به گونهای ترسی سیستماتیک برای تماشاگر القا شود.
از «دوباره بازی» تعاملی و نمایشی کمی فاصله میگیریم، تکنیک جریان سیال ذهن در چیدمان خرده پیرنگهای ساختار روایت را نیز کنار میزنیم تا به متن خطی اثر برسیم. آنچه در متن «پیمان قدیمی» سنگینی بیشتری از خود نشان میدهد مبحث روانشناسی شخصیت نمایش است. کیوان فردی از طبقه فرودست جامعه که فرایند واژه «بازی» به شکلی مرموز - که با ترومای او نیز سر و شکل میگیرد - در او نهادینه شده و به زیستی موازی با زندگی خودش دست مییابد.
نویسنده اثر به طیف خاصی از جامعه امروزی نظری میاندازد تا با عیان کردن آن قشر به بررسی ماهوی آنان بپردازد. جوانانی که خود را از نسلی سوخته و از پیش باخته میپندارند، طیفی که میخواهد سوار بر شانس و احتمالات باشد تا کار و تلاش، زیرا شرایط برای ادامه دادن آن قدر مشکل به نظر میرسد که برخیشان توان ادامه دادن ندارند، انگیزهها تا حد بالایی در آنها تحلیل میرود و به راههای میانبری چون مهاجرت، تجارت هرمی، کافهنشینیهای روزمره، بازیهای دیجیتال، انواع شرطبندی، قمار و غیره فکر میکنند. مرور برخی آسیبهای جدی روحی و روانی در دوران کودکی و نوجوانی که نمایندهی طیف مورد بحث در این نمایش یعنی کیوان را پیکان سوژهشدگیاش قرار میدهد به شکلی متعارف به روایت در میآید. به چرایی شکلگیری شخصیتی که دوست دارد تا بدون زحمت و یک شبه همه چیز داشته باشد. یک سر قصه به جامعه بحرانزده امروز وصل میشود و یک سرش به مرور لایههای پنهان روانی و اجتماعی شخصیت چشم دارد؛ به چگونگی جدی شدن وضعیت قمار و سوژه شدن آن در زندگی شخصیت هدف. «دوباره بازی» درصدد است تا به رقابتی شدن روابط افراد و محدود شدن دایرهی اخلاقیات در آنان و مبحث تصاحب اموال و مالکیت های شخصی و ارادی ورود کند.
بد نیست تا در این بین به نظریه بازی از منظر علمی و مرورش بر اساس منابع موجود نظری بیندازیم.
نظریه بازی یا نگره بازی با استفاده از مدلهای ریاضی به تحلیل روشهای همکاری یا رقابت موجودات منطقی و هوشمند میپردازد. نگرهبازی، شاخهای از ریاضیات کاربردی است که در علوماجتماعی و به ویژه در اقتصاد، زیستشناسی، مهندسی، علومسیاسی، روابطبینالملل، علومرایانه، بازاریابی، فلسفه و قمار مورداستفاده قرار میگیرد. نگره بازی در تلاش است تا بوسیله ریاضیات، رفتار را در شرایطِ راهبردی یا در یک بازی که در آنها موفقیتِ فرد در انتخاب کردن، وابسته به انتخاب دیگران میباشد، برآورد کند. موردی در باب قمار و شرطبندی که در کشور ایران ممنوع است و مورد پیگرد قانونی قرار میگیرد.
قمار، شرطبندی بر سر پول، یا هر چیز دارای ارزش اقتصادی، با پیشامد و نتیجه نامشخص، که با هدف برنده شدن پول یا هر کالای با ارزش دیگر انجام میگیرد و یا به شرطبندی که میان دو یا چند نفر در یک بازی انجام میگیرد گفته میشود. موردی که بسیاری از کانال های زیرزمینی را پدید میآورد و رگههای جرایم و بزهکاریهای متعددی را در سرتاسر کشور دامن میزند.
شرطبندی میتواند به تدریج حالت افراطی و غیرعادی به خود گرفته و باعث اعتیاد فردی بشود. این نوع وابستگی که بر اثر تغییر در الگوهای ذهنی فرد به وجود میآید، در زمره اعتیادهای رفتاری، قلمداد میشود.
نظریه بازیها توسط برخی نویسندگان برای بررسی دلایل فلسفی تعهد بهکار رفته است. برخی دیگر با استفاده از آن به بررسی رابطه میان اخلاق و منافع شخصی پرداختهاند. عدهای دیگر نیز از نظریه بازی برای توضیح تمایلات غیرمنتظره آدمی به اخلاق و رفتارهای متناظر سود جستهاند.
نگره بازی در مطالعه طیف گستردهای از موضوعات کاربرد دارد. از جمله نحوه تعامل تصمیمگیرندگان در محیط رقابتی به شکلی که نتایج تصمیم هر عامل، مؤثر بر نتایج کسب شده سایر عوامل میباشد. یکی از اصلیترین شرایط بهکارگیری این نگره در تحلیل محیطهای رقابتی، وفاداری عوامل متعامل در رعایت منطق بازی است. در صورتی که این پیش شرط به هر دلیل رعایت نگردد، یا بایستی در انتظار نوزایی ساختار جدید دیگری از منطق تحلیلی بازیگران متعامل بود یا به دلیل عدم پیشبینی نتایج بازی یا گزینههای مورد انتظار سیستم تصمیم گیرنده به سراغ سایر روشهای تحلیل در یک چنین محیطهای تصمیمگیری برود. هر چهقدر توان پیشبینی گزینهها و نتایج حاصل از انتخاب آنها بیشتر باشد، عدم قطعیت در این تکنیک کاهش مییابد. نوعی از بازی نیز وجود دارد که به دلیل اینکه امکان برآورد احتمال وقوع نتایج در آنها وجود ندارد به بازیهای ابهام شهرت دارند.
با تعاریف مفروض می توان در نظر داشت که اعتیاد به بازی و هیجانات ناشی از آن از سویی و قرار گرفتن در طبقهی فرودست جامعه، کیوان قصهی «دوبارهبازی» بارها و بارها بر سر داشتهها و نداشتههایش تصمیماتی عجولانه و عاری از منطق میگیرد تا جایی که خانه مادری و چه بسا مادرش را نیز از دست میدهد. شخصیتی که با عُقده های مالی و حسرت بسیاری از چیزها بزرگ شده است و آسیبهای روانی دورهی کودکیاش او را به سمت این پرتگاه مهیب به پیش میبرد تا نگره بازی همواره در او ریشه کند و به ریسکهای متعدد و مجرمانه دست بزند. کم نیستند کیوانهایی که به دلیل این نوع تفکر مهیب به فروپاشی کامل روحی و روانی رسیدهاند و به بازندگان بزرگ زندگی بدل شدهاند. فرد قمار باز به دلیل تحریک قوای ذهنی اش و شکلگیری تفکر برد و باخت در او، بیپروا میشود و برای جبران چیزهای از دست داده و فقدانهایش به شخصیتی ماجراجو تبدیل میشود که منطق زندگی در او کم رنگ میشود. در زندگی شخصیت داستان نویسنده، عشق او که «عاصی» نام دارد و خود او را نیز در چنین محلهایی به دست آورده از جایی به بعد مفهوم عشق انسانیاش به محاق میرود و کاراکتر «عاصی/آسی» به ابزاری نمادین برای راهگشایی باختهای سنگینتر بدل میشود. این روند رقابتی و غیر انسانی به تحلیل رفتاری روانشناسانه(اعتیاد رفتاری) شخصیت منجر میشود و تا جایی به ریشه دواندن و رشدش ادامه میدهد تا کاراکتر را به پیسی مطلق و ناتوانی محض میکشاند. شخص بینوا در مسیر تلاطمات متعدد از خود بیخود شده و تا مرحله ی دست زدن به جرم و جنایت پیش میرود. آدم بازندهای که همه چیزش را باخته به مرزهای فروپاشی روحی و روانی میرسد و این نابودی مطلق مانند چرخهای بزرگی او را له میکند. نمایش «دوبارهبازی» علاوه بر آنکه نمایشی روانشناختی محسوب میشود میتواند به عنوان یک الگوی مناسب نمایشی در حوزهی تئاتر پداگوژیک، رهنمون جوانان امروزی باشد. پیشتر و در شماره 6642 روزنامه آفتاب یزد در نقدی با عنوان «دستها و ریشهها» به ساختار ماهوی و انواع تئاترهای پداگوژیک ورود کردم که میتوان مقاله مذکور را برای درک بهتری از این نوع تئاتر مورد مطالعه قرار داد.
طراحی هوشمندانه صحنه نمایش «دوبارهبازی» که به سطح شیبداری چند سویه تغییر حالت و تغییر جهت میدهد نیز بر اساس معنامندی محتوا به کارکردی چند منظوره میرسد. بازی قابل اعتنای «اسماعیل گرجی» مبتنی بر بیان و حرکات بدنی با اتکا به میزانسنهای کارگردان، تماشاگر را با متن اثر عجین میکند. سلسله حوادث و رویدادهای زندگی کاراکتر که به صورت نامنظم در ساختاری غیرخطی شده مرور میشود و گویی چند رشته از زندگی کیوان در هم تنیده شده است و او با نوعی از روانپریشی برگرفته از اعتیادش به شرطبندی و بر اساس فروپاشی روحیش آنها را بیان و بازی میکند.
سالن حافظ در غروب تابستانی داغ میزبان تماشاگران «دوبارهبازی» است، نمایشی روانشناسانه، آموزنده، اخلاقمحور و تربیتی که اساس کارش را بر پایه مفهوم نظریه بازی بنا میکند که دیدنش می تواند الگویی مناسب و فکر شده برای جوانان و خانوادهها باشد.