یادداشت صالح تسبیحی دربارهی نمایش «گفتوگوی فراریان»
تماشای نمایش «گفتگوی فراریان»به یادم آورد در کشورم آثار هنری خوب و ناب، متونِ قدرتمندِ چند لایه، و
زحمت برای اجرا هنوز وجود دارد. لایههای داستانی، با تاکید بر زبانِ باستانی تا محاورهی کنونی و اشارات نغز کتب مقدس و بازیهای دائم زبان، و آشفتگی روانی انسانِ ایرانی معاصر در این نمایش بر هم افتاده و ترکیب شده است.
در«گفتگوی فراریان» نگاهی نه چندان خوشبینانه به انسان پی گرفته شده که مبنی بر آن شخصی اصلی (رضا بهبودی) یک باره خود، برج بابل میشود. برجی بر افراشته در ترکیب زبانها. برجی که سر انجام سلام نظامی رایش میدهد و کلمه، کلمه اللهِ مسیح و بخشش و آنچه در آغاز کلمه بود در هیبتی بُخت النصری به کشتار تبدیل میشود.
نمایش ساختاری ساده دارد و ضمن نقد کنایی ای که بر محیطِ تئاتر وارد می کند، نمکی از عشق( نه آنقدر که آش شور شود) بر داستان پاشیده.
اگر نمایش خوب میخواهی،«گفتگوی فراریان»را ازدست نده.