در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | هرگز به ایده‌های اولیه اکتفا نمی‌کنم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:28:36
نمایش همه چیز می گذرد تو نمیگذری | هرگز به ایده‌های اولیه اکتفا نمی‌کنم | عکس

در تئاتر امروز باید خراب کرد، دور ریخت و دوباره ساخت
وحید نفر را در عرصه تئاتر و سینما بیش‌تر به‌عنوان بازیگر می‌شناسند اما او تجربه‌های فراوانی در حوزه کارگردانی هم دارد و دست بر قضا کارگردان خلاق و توانمندی هم هست. در شرایط نه چندان خوشایند تئاتر امروز ما،که به دلیل کاهش تماشاگر با کم‌رونقی اقتصادی روبه‌رو شده، طی سال‌های گذشته اغلب کارگردان‌ها به سمت نمایش‌های ارزان با حضور دکورهای سبک و تعداد بازیگران اندک رفته‌اند. در این میان، اجرای نمایش‌های تک‌نفره و مونولوگ نیز شدت گرفته. نمایش «همه‌چیز می‌گذرد، تو نمی‌گذری» به کارگردانی وحید نفر یکی از همان مونولوگ‌هاست، با این تفاوت که نفر آن را به خاطر ارزان‌سازی تولید و اجرا نکرده، بلکه جذابیت‌ها و قابلیت‌های فراوان نمایشنامه و همچنین توانایی بی‌تا معیریان در مقام یک بازیگر هوشمند، وحید نفر را به کارگردانی این نمایش و اجرای عمومی ترغیب کرده است. نمایشنامه «همه‌چیز...» نوشته محمد چرم‌شیر در واقع پایان‌نامه بی‌تا معیریان به‌عنوان دانشجوی بازیگری بوده. او برای دریافت مدرک فوق‌لیسانس بازیگری، این نمایشنامه را برای پایان‌نامه‌اش انتخاب کرد و کارگردانی آن را به وحید نفر سپرد. نتیجه به قدری شگفت‌انگیز بود که این بازیگر و کارگردان تصمیم به اجرای عمومی آن گرفتند. آنچه می‌خوانید گپ‌وگفت ما با وحید نفر درباره کم و کیف اجراست. «همه‌چیز می‌گذرد، تو نمی‌گذری» با تهیه‌کنندگی مانی طرلانی و بازی بی‌تا معیریان هر شب ساعت۱۹:۳۰ در سالن انتظامی خانه هنرمندان اجرا می‌شود.
* گویا نمایش «همه‌چیز می‌گذرد، تو نمی‌گذری»، پایان‌نامه خانم بی‌تا معیریان بوده که شما کارگردانی کرده‌اید. چه شد تصمیم گرفتید آن اجرای پایان‌نامه‌ای را به اجرای عمومی ببرید؟
بله، خانم معیریان این متن را برای ارائه پایان‌نامه‌اش انتخاب کرده بود و حالا باید یک کارگردان او را هدایت می‌کرد. طبق رایزنی‌هایی که ایشان با آقای فرهاد مهندس‌پور داشتند، خانم معیریان بنده را در مقام کارگردان به آقای مهندس‌پور پیشنهاد داده و ایشان هم تایید کرده بودند. وقتی متن را خواندم، متوجه شدم چه قابلیت‌های خوبی برای اجرا دارد، و چون خودم هم سابقه بازی در نمایش‌های تک‌نفره و مونولوگ را داشتم، خیلی از متن خوشم آمد و دیدم فضای خوبی برای روایت دارد. از نخستین روز تمرین سعی کردیم نمایش را به سمت اثری مینی‌مال و گزیده‌گرا ببریم و از حرکات اضافه بپرهیزیم. می‌خواستیم یک نمایش ایستا و در عین حال پویا داشته باشیم. از این منظر، نمایشنامه آقای چرم‌شیر ذهنیت من را به سمت یک نمایشی سوییسی برد به نام «هملت، ها هملت» که سال82 از سوی کمپانی مارکوس وینر در مجموعه تئاترشهر اجرا شد. در آن نمایش برایم خیلی جالب بود که دو بازیگر، تمام متن هملت را به صورت نِشسته و با تمهیداتی که داشتند، اجرا کردند. ایده اصلی اجرایی را آن نمایش در ذهنم ایجاد کرد و تلاش کردم در اجرا از اِلمان‌ها و علائم ساده و زودفهم برای تماشاگر استفاده بکنم، چون داستان به گونه‌ای است که ما از زبان حدود بیست کاراکتر صحبت می‌کنیم و نمایش را پیش می‌بریم.
* سالن انتظامی چگونه برای اجرا انتخاب شد و آیا از اجرا در این سالن راضی هستید؟
وقتی اجرای پایان‌نامه خانم معیریان تمام شد، من درگیر نمایش دیگری شدم برای اجرا در سالن انتظامی و قرار بود دواجرایی باشیم. شرایط سالن واقعاً خوب نبود و زمانی که متوجه شدم قرار است سه‌اجرایی باشیم، به عنوان کارگردان اصلاً رغبت نکردم آنجا اجرا بروم. پیش از محرم در همان سالن نمایشی بازی کردم که دواجرایی بود. به‌عنوان بازیگر می‌توانم با چنین شرایطی کنار بیایم، ولی در مقام کارگردان نمی‌توانم به یکسری شرایط تن بدهم. دیگر برای من دوره تجربه‌گرایی چه در کسوت بازیگر، چه به عنوان کارگردان گذشته. البته منکر این نکته نیستم که در هر کاری، تجربه جدیدی نهفته و آدم می‌تواند خودش را محک بزند اما با توجه به امکانات سالن و فضای موجود، در چنین شرایطی شما از یکسری میزانسن‌های نوری و در اختیارداشتن کل فضای یک سالن محروم هستید. شما محروم می‌شوید از این که اتاق اختصاصی گریم داشته باشید. آرزو می‌کنم این اشکالات برطرف بشود، چون سالن انتظامی بسیار دوست‌داشتنی است  و من به عنوان بازیگر خاطرات زیادی در این سالن دارم. به هرحال تصمیم گرفتم نمایش «شب ساعت هشت» نوشته پوریا کاکاوند را،که شش بازیگر حرفه‌ای دارد، در فرصت دیگری و در تالار مولوی اجرا ببرم. بنابراین «همه‌چیز...» را،که فضای کمدی آنچنانی ندارد، برای اجرا در این زمان انتخاب کردیم تا نوبت‌مان هم از بین نرود.گرچه برای اجرای نمایش خودم دو سال صبر کرده بودم.
* هر تماشاگری اگر با دقت نمایش را ببیند، به دلیل وجود انبوه ریزه‌کاری‌ها و نشانه‌گذاری‌ها در شخصیت‌پردازی کاراکترها، متوجه تلاش و خلاقیت کارگردان در استفاده از تکنیک‌های بازیگری می‌شود. وقتی نمایشنامه را خواندید و ایده‌های اولیه برای اجرا در ذهن‌تان شکل گرفت، در پروسه تمرین‌ها برای شکل‌دادن شخصیت‌ها چقدر به متن اصلی وفادار ماندید، چه میزان از سواد و تجربه بی‌تا معیریان به‌عنوان دانش‌آموخته بازیگری استفاده کردید و تا چه اندازه متکی به تجربه و سابقه خودتان در کارگردانی بودید؟
به نکته خوبی اشاره کردید. وقتی صفحه اول نمایشنامه «همه‌چیز...» را می‌خوانید، نخستین جمله‌ای اینست: «یک مرد کور نشسته» و بعد تمام ماجراها را نِشسته تعریف می‌کند. این نمایشنامه نخستین‌بار توسط دوست خوبم رضا بهبودی در تماشاخانه موج نو اجرا شد. من آن اجرا را ندیدم اما از روایت ساده ایشان در اجرا شنیدم. از آنجا که دلم نمی‌خواست یک اتفاق تکراری در نمایش ما پیش بیاید، همه چیز را در اجرا از دنیای خودِ متن گرفتم. نمایشنامه «همه‌چیز...» جزو آن‌دسته از متن‌های آقای چرم‌شیر است که هیچ توضیح صحنه‌ای در دنیای متن ندارد و این شمایید که می‌توانید هرگونه با متن برخورد بکنید، ولی دنیای متن به قدری شفاف و روشن است که اگر به سمت سادگی نرویم،گمراه می‌شویم. برای این اجرا در وهله اول، سه‌چهار ایده به ذهنم رسید که همه را امتحان کردیم. حتی به سمت پرده‌خوانی و نقالی رفتیم. به سمت تجسم عینی شخصیت‌ها رفتیم که اِلمان‌هایی برای آنها بسازیم اما همه آنها را در پروسه تمرین دور ریختیم. من از آن‌دست کارگردان‌هایی هستم که به ایده‌های اولیه اکتفا نمی‌کنم. می‌گویم حتماً چیز بهتری هست. باید خراب کرد، دور ریخت و دوباره ساخت. در این پروسه خود بازیگر هم به کشف‌های تازه‌ای می‌رسد. من این شیوه را از آقای مهندس‌پور آموختم، که همه چیز را خراب بکنیم و دوباره از نو بسازیم. درباره وفاداری به متن، ما حدود سه درصد از متن را جرح و تعدیل کردیم، یا شاید فقط یک درصد چیزی به آن اضافه کرده باشیم. مسیر متن را دراماتورژی نکردیم و تغییر ندادیم. شاید در تصویرسازی نهایی این اتفاق به عنوان یک پایان‌بندی و نتیجه‌گیری برای من متفاوت باشد، ولی متن تحریف نشده. این برداشتی بود که من از فاینال متن داشتم. خانم معیریان جزو بازیگرانی است که من به آنها می‌گویم «بازیگر کلاه‌سبز»، چون همیشه با خودش آورده دارد. اگر من به او پیشنهادی می‌دادم، خیلی برایش مهم بود و روی آن کار می‌کرد. در دوره‌ای که باید تئاتر را بجوید و در دهان بازیگر بگذارید، این ویژگی یک امتیاز مثبت است. بارها پیش آمد یک روز ایده‌ای را مطرح می‌کردیم، فردا می‌آمدیم و همان ایده را رد می‌کردیم. به هر تقدیر تلاش کردیم و فکر می‌کنم در ایجاد جنبه‌های بصری نمایش موفق بوده‌ایم.
* حرف ناگفته‌یی اگر مانده بفرمایید.
دوستان رشته بازیگری را بدون هیچ مکنتی دعوت می‌کنم این نمایش را ببینند، بخصوص دانشجویان و هنرجویان رشته بازیگری را، چون «همه‌چیز می‌گذرد، تو نمی‌گذری» نمایشی است که شما با تماشای آن متوجه می‌شوید چه قابلیت‌های ساده‌ای در انسان و بازیگری وجود دارد که می‌توان آنها را به این شکل روی صحنه آورد.

۰۳ آبان ۱۳۹۵