نمایش «ملاقات با بانوی سالخورده» به کار خود در سالن چهارسو تئاتر شهر پایان داد.
منتقدان و علاقهمندان به نمایش، این اثر را فاقد ارزش برای اجرای صحنه ای خواندند و نقدهای
کوبندهای را نسبت به این اثر نمایشی در فضای مجازی و رسانه ها منتشر کردند، خبرگزاری صبا با
حسین بیات، پژوهشگر تئاتر، درباره این اثر و روش مواجهه منتقدان با اثر، گفتوگویی داشته است
که در ادامه میخوانید.
- در شروع به عنوان یک منتقد، نظرتان را درباره مقوله نقد بفرمایید.
من منتقد نیستم و خود را روشنفکر نیز نمیدانم، یک دانشپژوه هستم که از همهکس یاد میگیرم. اما
پس از خواندن عمده نقدهایی که امروزه در فضای مجازی منتشر میشود، برایم چالش شد که، اگر
منتقدان مهمترین نقش را در فهم اثر دارند، چه رویکردی را باید در مواجهه با اثر اتخاذ کنند؟
رویکرد روشنفکری که در نقد خود نه به فلسفه، نه به ادبیات و نه به مسئله نویسنده! و نه حتی به فرم
اثر اشاره دارد؟! و تنها سلیقه خود و گله گذاری های شخصی خود را در مواجهه با اثر بیان میکند!
این نقد به چه دردی میخورد؟
- با این وصف از نظر شما منتقد متخصص کیست؟ و چگونه میتوان یک گله گزاری شخصی را از نقد
واقعی تمیز داد؟
روش مواجهه هنری با اثر عبارت است از: التذاذ همراه با تشخیص، درک ارزش اثر، شناخت و رد
ناسرهها. واکنش پخته در برابر آنچه اصیل است. درواقع مخاطب به نقد روی می آورد تا آگاهیاش
درباره اثر توسعه و تقویت شود. دیوید دیچز در کتاب «شیوههای نقد ادبی» به درستی اشاره میکند
که نقد میتواند از طریق حمله ی رویاروی به آثار ادبی معین و بررسی نظری درباره ماهیت ارزش
ادبی، و نیز از راه تحقیق در منشأ و نمو انگیزه های اثر، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، از عهده این
وظیفه برآید. درواقع هر منتقد ادبی با دیدن برخی جنبه های هنری میتواند آگاهی مخاطب را درباره
اثر افزایش دهد. اما دید کلی، در زمانی محقق میشود که مخاطب بینش های حاصل از روش های
انتقادی متعدد را با یکدیگر تلفیق کند و درک خود را از اثر به صورت جامع تری شکل دهد. برای
فهم بهتر از اثرگذاری نقد در جامعه و نقش آن در پویایی فرهنگ عامه، این کتاب را به مخاطبان و
منتقدان پیشنهاد میکنم.
- اما تعریف منتقدان کنونی کوبیدن صاحب اثر است، چرا؟
منتقد باید چندین پله از نظر علمی از هنرمند بالاتر باشد تا بتواند پیام او را تفسیر کند؟ منتقد فقط یک
فرد عیبگو نیست که به هر چیزی چنگ میزند تا بالاتر بودن فهم خود را در بد بودن اثر ثابت کند.
ایمانوئل کانت معتقد است، «هنر زیبا، برتری خود را در این نشان میدهد که چیزهایی را بهعنوان
زیبا توصیف میکند که ممکن است، بالطبع زشت یا نامطبوع باشد».
- اولین مواجهه مخاطب با نمایش، درک ارتباط متن با تجربه زیسته او در عصر حاضر است، با این
وصف انتخاب متن و اجرای نمایشنامه «ملاقات با بانوی سالخورده» چه وجه اشتراکی با جامعه
امروز دارد؟
این متن درخشان توسط فردریش دورنمات نوشته شده، او فلسفه آکادمیک خوانده و اسپینوزا را
میشناسد. در فضای مدرن و شکلگیری سیستم بورژوازی یا سرمایه داری زیست کرده و از این حیث
نمایشنامه بینظیری را خلق کرده است. او در این نمایشنامه، سرمایه داری علیه جامعه بشری را با
توجه به فلسفه مارکس، طبقه کارگر و ضعیف جامعه نشانه گرفته است. سرمایه داری زمانی که به
شهر می آید، انسانیت را تحت تأثیر قرار داده و از مردم شهر کارخانه برده سازی میسازد. فاجعه ای که
هم اکنون در جامعه جهانی شاهد آن هستیم. دورنمات در این متن به اسپینوزای تکفیر شده توسط سیستم
سرمایه داری یهودیان اشاره دارد. دومین و شاهکارترین سویه فکری دورنمات پیشگویی نهیلیسم است.
یعنی بی ارزش بودن ارزشها، که اکنون در عصر پست مدرن شاهد آن هستیم و فیلسوفان بزرگ به
دنبال راهی برای فرار از آن و کمک به بشریت هستند. زمانی که «ایل» (قهرمان سابق شهر) در
برابر مردم شهر جایگاه ارزشی خود را از دست میدهد، مردمی را میبینیم که به دنبال امیال زودگذر
و تأمین نیازهای اولیه خود با او بیگانه شده و او را روانه چوبه دار میکنند، پس از آن بحران فقدان
معنویت شهر را فرامیگیرد. مسئله مهم دیگر در نمایشنامه، مسئله وجدان است! زمانی که جامعه
دچار بحران بی وجدانی شود، انسانیت نیز به مرور محو شده و انسان به حیوانی ناطق بدل میشود. این
مسئله در رمان ابله اثر داستایوفسکی نیز به وضوح بیانشده است. بدین ترتیب در نمایش «ملاقات
بانوی سالخورده» شاهد هستیم، سیستم سرمایه داری کاری میکند که وجدان از امری فردی به امری
جمعی تبدیلشده و کارکردی ابزاری پیدا کند. همانطور که معلم شهر در رویکرد فردی خود، با
اعدام «ایل» مخالف است اما به مرور با مردم همراه شده و در هم صدایی با مردم شعار میدهد که به
خاطر عدالت ایل باید اعدام شود! در انتها لازم میدانم توضیح دهم که چنانچه کارگردان مسئله اولیه
داستان را در پرده اول متوجه نشود، در پرده سوم که زمان گره گشایی است، نمیتواند مسئله را
حل و فصل کرده و پایان بندی مناسبی را متناسب با اثر ارائه دهد. اینگونه است که نمایشنامه های
بزرگ توسط کارگردانان به ظاهر روشنفکر نابود میشوند.
- با این وصف آیا اجرای این نمایش توانسته بود، این مفاهیم را انتقال دهد؟
نقطه عطف اول نمایشنامه (ورود زاخاناسیان به شهر است)، نقطه عطف دوم (عدالت جویی جمعی و
همصدایی مردم در اعدام «ایل» است)، نقطه اوج تسلیم شدن «ایل» در برابر خواست جامعه است و
پایانبندی (اعدام ایل) است. این نقاط در بستر نمایش باید به خوبی نمایان شوند تا حرکت روایی اثر،
در تحولات داستانی جریان یابد. کارگردان با استفاده از عناصر نمایشی و درک نقاط عطف به این مهم
دست مییابد، در این نمایش کارگردان با تأکیدگذاری و پررنگ کردن نقاط دیگر، نقاط مهم نمایشنامه
را که حاوی چرخش روایی است، کم رنگ جلوه داده و اجرای نمایش مهم ترین آسیب خود را از این
ناحیه متحمل شده است.
- ویژگی متمایز اجرای نمایش را در چه چیز میدانید؟
این نمایشنامه پایان محتومی دارد. اما این اجرا موفق میشود تا مخاطب را با این سؤال بزرگ که سر
مردم این شهر چه می آید؟ روبرو کند، تا پاسخ این پرسش را در خویش جستجو کند، از این حیث این
نمایشنامه فاخر و گروه نمایش انتخاب مناسبی داشته است.
- صحبت پایانی:
بنده منتقد نیستم و فقط به نکات کوتاهی اشاره کردم تا شاید کمکی به اجرای گروه شایسته «ملاقات
بانوی سالخورده» کرده باشم. همچنین امیدوارم منتقدان به جای شکایت از سیستم نمایش به بهانه
تئاترها به فکر سازندگی نظام تئاتری کشور باشند و جایگاه خود را اشتباه نگیرند.
منبع: خبرگزاری صبا