هفتمین فستیوال مونولیو که به اجراهای نمایش های مونولوگ و مونودرام اختصاص دارد، از روز چهارشنبه ۲۶ آبان با اجرای دو نمایش «سکوت گرد» و «آخرین تپه سرخ» کار خود را آغاز میکند.
این دوره از فستیوال مونولیو که با همکاری و مدیریت هنری «محمدرضایی راد» نمایشنامه نویس و کارگردان معاصر تئاتر و با عنوان فرعی «فیگورها» برگزار میشود، شامل اجرای ده نمایش جدید است که همگی طی فرایندی آموزشی، در کارگاه نمایشنامه نویسی «محمد رضایی راد»شکل گرفته و برای اجرا آماده شده اند. ویژگی مشترک همۀ این نمایشها این است که با ایده گرفتن از یک شخصیت تاریخی یا حقیقی نوشته شدهاند، هرچند که همگی نمایشنامه هایی خیال پردازانه هستند و رویکردی مستند ندارند. «محمد رضایی راد» در یادداشتی که برای توضیح انگیزه و نحوۀ شکل گیری این پروژه نوشته، آورده است: «مجموعهی ده مونولوگ که در فستیوال مونولیو امسال عرضه میشود، همگی حاصل کوششهای دانشجویانم در دانشگاه هنراند. این تکگوییها همگی بر مضمون واحدی استوارند: ترسیم لحظههایی نادیده و شاید نا ـ رخداده از فیگورهای تاریخی؛ نا ـ رخداده از این حیث که لابد رخ ندادهاند، اما رخدادشان محتمل است، دستکم در ساحت ادبیات و هنر.
این تکگوییها نوعی احضار تاریخ است از سوی نسلی ـ و در سرزمینی ـ که آدمهایش بسیار زود به درون تاریخ پرتاب میشوند و ازهمینرو بازخوانی تاریخ بیش از آنکه ضرورتی دانشورانه باشد، الزامی هستیشناختیست». هفتمین فستیوال مستقل مونولیوبا اجرای 2 نمایش در چهارشنبۀ پایانی هر ماه، در سالن «موج نو» برگزار می شود و تماشاگران در هر سانس، با خرید یک بلیت شاهد هر دو نمایش خواهند بود.
اولین روز این فستیوال در تاریخ ۲۶ آبان ماه به اجرای دو نمایش «سکوت گرد» نوشتۀ «پویا پیرحسینلو» به کارگردانی «پویا شهرابی» و بازیگری «نیما شهرابی» و نمایش «آخرین تپۀ سرخ» نوشتۀ «هادی خانمحمدی» به کارگردانی «عرفان خلاقی» و بازی «حسام حسینی» اختصاص دارد که در دو سانس ۱۸ و ۲۰ اجرا خواهند شد. علاقمندان به دیدن این مونولوگها برای تهیه بلیت میتوانند علاوه بر سایت تیوال، نیمساعت پیش از شروع نمایش برای خرید حضوری بلیت به سالن موج نو (خیابان شریعتی، ابتدای خیابان میرداماد، خیابان رودبار شرقی، پلاک ۵۷) مراجعه کنند.
یادداشت «محمد رضایی راد» دربارۀ «هفتمین فستیوال مستفل مونولیو؛ فیگورها»
فیگورها روشهای آکادمی در آموزش تئاتر و مشخصاً نمایشنامهنویسی دچار یک معضلهی اساسیست: رهاشدن و بهانتهانرسیدن تجربههای دانشجویی. بسیاری از دانشجویان هرگز تجربههای کلاسی خود را به انتها نمیرسانند و حاصلشان را بر صحنه نمیبینند. اندک زمانیست که برخی از معلمان و استادان دانشگاه کوشیدهاند امکان اجرای این تجربهها را به سعی خود، بیرون از چارچوبهای دستوپاگیر (اگر نگوییم خلاقیتکشِ) دانشگاه در فضایی کموبیش حرفهای فراهم کنند. این تجربهها ممکن است گاهی هنوز ناپخته بهنظر بیاید، اما این اتفاقی خجسته است که آن را نه در خود آثار بلکه در چشماندازیکلیتر یعنی تربیت نمایشنامهنویس و تداوم تجربهشان بر روی صحنه باید مشاهده کرد. اجرای تکگوییهایی با عنوان فیگورها در جشنوارهی مونولیو امسال حاصل همین تعهد است. مجموعهی ده مونولوگ که در فستیوال مونولیو امسال عرضه میشود، همگی حاصل کوششهای دانشجویانم در دانشگاه هنراند. این تکگوییها همگی بر مضمون واحدی استوارند: ترسیم لحظههایی نادیده و شاید نا ـ رخداده از فیگورهای تاریخی؛ نا ـ رخداده از این حیث که لابد رخ ندادهاند، اما رخدادشان محتمل است، دستکم در ساحت ادبیات و هنر. این تکگوییها نوعی احضار تاریخ است از سوی نسلی ـ و در سرزمینی ـ که آدمهایش بسیار زود به درون تاریخ پرتاب میشوند و ازهمینرو بازخوانی تاریخ بیش از آنکه ضرورتی دانشورانه باشد، الزامی هستیشناختیست. این ده متن از میان حدود 18 متن برگزیده شدهاند و همگی بارها بازنویسی شدهاند. معیار انتخاب این متون چیزی جز بهدستآوردن سطحی از کیفیت و فرارفتن از مرتبهی متوسطبودن نیست. در این متنها نویسندگان کوشیدهاند ایدهی اصلی این کلاسها را درک کرده و در کارهای خود پیاده کنند. ایدهی اصلی من برای نوشتن نمایشنامه که در این کلاسها و در این متنها حضور دارد، درک نمایشنامه به عنوان طراحی "بازی" (Play) و یا چیزیست که معمولا با اصطلاحِ مبهم موقعیت نمایشی از آن یاد میشود. "بازی" به نظر من کارمایهی اصلی درام و وجه تمایز آن از هر شکل دیگر خلاقیت ادبیست. ادعا ندارم که تکگوییهای حاضر همگی نمایشنامههایی محکم و درخشاناند، با این حال مدعی هستم که همهی این نمایشها دارای طراحی موقعیت "بازی" بوده و نویسندگان آن این مفهوم را در نمایشهای خود خودآگاهانه به کار بردهاند. و تازه درخشانبودن چندان معیار مهمی برای اجرای این آثار نیست که بههرحال در شکل محدودی به صحنه میروند. بسیاری از آثاری که از نویسندگان مطرح که به زبان فارسی ترجمه میشوند اصلاً آثار درخشانی نیستند، و اگر نگوییم تنها به خاطر شهرت نویسنده ترجمه شدهاند خوشبینانه میتوانیم آنان را تنها حاوی تجاربی در نمایشنامهنویسی بدانیم. برای اجرای این آثار دانشجویان مستعدی را برگزیدهایم که کارگردانی برایشان امری جدیست. کوشیدیم رابطهی کارگردان و نمایشنامهنویس نیز کموبیش فرایندی آموزشی باشد تا در این فرایند از یکسو نمایشنامهنویس بداند که متن او وحی مُنزل نیست و باید در یک ارتباط خلاقانه با کارگردان از مرحلهی نوشتار فراتر برود و به منطق اجرای صحنهای نزدیک شود و از سوی دیگر کارگردان هم خود را ملزم به اجرای متن بداند و بکوشد برخلاف رسم غلطی که سخت رایج است به جای تغییر متن خود را در صحنه و از طریق یافتن شیوهی اجرایی آشکار کند. بههرحال امیدوارم توانسته باشم به عنوان یک معلم دانشجویانم را با لذت طراحی بازی آشنا کرده باشم و توانسته باشم به شکل درستی تجربهی نوشتاری آنان را به مقصد اصلی تئاتر که همانا اجرای نمایش بر صحنه است، هدایت کرده باشم. اجرای این تجربهها البته به انجام نمیرسید اگر یاری دوستانم در گروه تئاتر لیو به ویژه دوستان حسن معجونی و ساسان پیروز در اختصاص یک دورهی کامل جشنوارهی مونولیو به این آثار، و میلاد شجره و تماشاخانهی موج نو در فراهمکردن فضایی برای اجرای آنها نمیبود؛ و البته یاریهای نغمه ثمینی که تجربههای او در برگزاری چنین دورههایی پیش روی من بود و مشاورهی کیفی او با برخی از دانشجویان متنهایشان را از آنچه در کلاسهای من به آن دست یافته بودند گامی فراتر برد. در این جا از همهی آنان و از همهی کارگردانان و بازیگران و عواملی که این اجراها را میسر کردند تشکر میکنم و البته از دانشجویانم که تحقق این تجربه مرهون اعتماد و پشتکار آنان است. من صبورانه و مشتاقانه انتظار روزی را میکشم که آثار آنان را بر صحنههای تئاترهایمان و بر پیشخوان کتابفروشیهایمان ببینیم.