در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | هویت‌های پوچ سیاسی روی صحنه تئاتر
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:00:10
نمایش مسکو، فلکه باغشاه | هویت‌های پوچ سیاسی روی صحنه تئاتر  | عکس

به گزارش تیوال به نقل از ایران آرت، کارگردان نمایش «مسکو، فلکه باغشاه» می‌گوید این نمایش درباره این است که چطور یک سیستم آرمان‌گرا می‌تواند هویتی پوچ را برای شخصی فعال در عرصه سیاست بسازد و بعدا بنا بر مصالح جدید، هویت او را تخریب کند.

«مسکو، فلکه باغشاه» یک اثر کمدی درام سیاسی است که ماجرای 26 سال تلاش یک جاسوس حکومت شوروی برای کشف راز حادثه انفجار سن‌پترزبورگ در آستانه انقلاب روسیه را روایت می‌کند. البته این ماجرا هیچ‌گاه در شوروی سابق اتفاق نیفتاده است و داستان این نمایش کاملا بر اساس تخیلات ذهنی نوید عظیمی، نویسنده آن شکل گرفته است. عظیمی از نویسندگان طنز رادیویی است که در دوران دانشجویی خود، نمایش‌هایی همچون «وکیل مهاجم» و «پولتیک» را در دانشگاه کاشان به روی صحنه برده و با نمایش «پولتیک» موفق به کسب مقام دوم بخش تئاتر دانشجویی در ششمین جشنواره ملی رویش در سال 95 شده است.

عطا کشاورزجود، کارگردان نمایش «مسکو، فلکه باغشاه» نیز در آثاری مانند نمایش‌های «پولتیک» و «وکیل مهاجم» و اپراهای «انسان و بهشت» و «رستاخیز خورشید» در دانشگاه کاشان به ایفای نقش پرداخته است و تا کنون نمایشنامه‌خوانی «سه شب با مادوکس» را در تماشاخانه آژمان و نمایش «رویداد خنثی» را در دانشگاه کاشان کارگردانی کرده است. اما «مسکو، فلکه باغشاه» نخستین تجربه حرفه‌ای کشاورزجود در عرصه کارگردانی تئاتر محسوب می‌شود.

پرستو پرواز، عماد جاویدپور، افشین رازی، علی قنبر و هدیه هاشمی گروه بازیگران «مسکو، فلکه باغشاه» تشکیل می‌دهند. اجرای این اثر نمایشی که ابتدا قرار بود تا پایان دی‌ماه به پایان برسد، به دلیل لغو آن در روزهای عزای عمومی و استقبال مخاطبان در روزهای گذشته، تا 3 بهمن تمدید شده است.

حال به مناسبت این تمدید و به بهانه ورود عطا کشاورزجود با «مسکو، فلکه باغشاه» به دنیای حرفه‌ای تئاتر، با این کارگردان جوان در ایران‌آرت به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

 چه شد که تصمیم گرفتید با نمایش «مسکو، فلکه باغشاه» پا به دنیای حرفه‌ای تئاتر بگذارید؟

چهار سال پیش، در زمانی که هنوز دانشجو بودیم و نوید عظیمی، متن این اثر را نوشت و خودش برای اولین بار آن را در دانشگاه کاشان اجرا کرد، این نمایشنامه بسیار نظرم را جلب کرد و تصمیم گرفتم حتما روزی آن را در فضایی حرفه‌ای به روی صحنه ببرم. نمایشنامه «مسکو، فلکه باغشاه» از آن جهت برایم جذاب است که قصه‌ای پرگره و فضایی سیال دارد. یعنی داستان آن به‌گونه‌ای است که نمی‌توان برایش زمان و مکان مشخصی و می‌تواند با هر موقعیت تاریخی و جغرافیایی متناسب باشد. همچنین این متن با وجود داشتن المان‌هایی رئال، در فضایی فانتزی و گروتسک رقم می‌خورد که همین مساله جذابیت این نمایشنامه را برایم دوچندان کرد. ساختار مدرن و رویکرد رئال«مسکو، فلکه باغشاه» نیز از دیگر مواردی بود که باعث شد تصمیم به ساخت این اثر بگیرم.

چه مدت درگیر ساخت «مسکو، فلکه باغشاه» بودید و بازیگران این اثر چطور انتخاب شدند؟

از شهریورماه جلساتی را برای پیش‌تولید این نمایش با مدیرتولید و نویسنده اثر برگزار کردیم، اما بازیگران کار در اوایل ماه مهر انتخاب شدند. در میان گروه بازیگران نیز نخست به سراغ افشین رازی رفتیم که هم از اساتید من در زمینه تئاتر محسوب می‌شود و هم پیشینه‌ای قدرمتند و توانایی بالایی در زمینه بازیگری دارد. او نزدیک سی سال است که روی صحنه است و البته در این مدت حدود 15 سال از تئاتر دور بوده. سایر بازیگران نیز همگی جوان، مستعد و پرانرژی هستند که هر کدام چند سال سابقه بازیگری دارند و بارها در صحنه‌های مختلف تئاتر ایفای نقش کرده‌اند. در این میان عماد جاویدپور، بازیگر نقش میخائیل سابقه کار تصویری نیز دارد و در سریال «از سرنوشت» که هم‌اکنون از شبکه دو سیما پخش می‌شود، ایفای نقش کرده است.

 با وجود رئال بودن فضای داستان نمایش شما، موقعیت‌های گروتسک فراوانی در آن دیده می‌شود. چطور توانستید این موقعیت‌های گروتسک را در این بستر رئال بگنجانید؟

ما نخست تلاش کردیم با ساخت موقعیت‌های این نمایش و زنجیر کردن آنها به یکدیگر، فضایی فانتزی را شکل دهیم و پس از آن سعی داشتیم موقعیت‌های گروتسک را از دل این فضای فانتزی بیرون بکشیم. البته من در مراحل ساخت این نمایش بر حفظ بعد داستانی متن و شکل‌گیری روابط میان شخصیت‌ها بسیار تاکید داشتم، زیرا اعتقاد دارم ابتدا باید روابط بین شخصیت‌ها شکل بگیرد و بعد این روابط موقعیت‌هایی را پدید می‌آورند که می‌توانند با کمی خلاقیت به موقعیت‌هایی گروتسک تبدیل شوند. اما با وجود فضای گروتسک حاکم بر نمایشنامه، داستان به هیچ وجه اجازه نمی‌دهد که نمایش در بستری سورئال یا ابزورد اتفاق بیفتد، بلکه ما به فضایی فانتزی و شاد احتیاج داشتیم تا بتوانیم در بستری رئال به مفهوم گروتسک دست پیدا کنیم.

به نظر می‌رسد فضای سیاسی حاکم بر قصه نمایش ایجاب می‌کرد که از نمادهای بیشتری برای نشان دادن المان‌های جامعه کمونیستی شوروی استفاده شود. اما با این حال می‌بینیم که چندان توجهی به نمادهای این جامعه نداشته‌اید. علت آن چیست؟

همان‌طور که گفتم، این نمایش بستر زمانی و مکانی خاصی ندارد و قصه آن لزوما به جامعه شوروی در ایام جنگ جهانی دوم نیست. این قصه روایتگر یک هویت‌سازی و هویت‌شکنی در جامعه‌ای آرمانگراست که این جامعه می‌تواند هر کجایی از جهان واقع شده باشد. بنابراین سعی کردیم که در تولید این اثر تا حد ممکن از نمادگرایی پرهیز کنیم و فقط در طراحی صحنه و تهیه آکسسوار از چند المان کوچک به صورت سمبولیک استفاده کرده‌ایم. اتفاقا تمرکز اصلی ما در ساخت این نمایش، روایت کردن قصه‌ای جذاب بود که بتواند مخاطب را سرگرم کند. بنابراین تلاش کردیم تا به جای استفاده از نمادهای اجتماعی و سیاسی، بیشتر روی روابط و موقعیت‌ها کار کنیم، زیرا قصه این نمایش آن‌قدر گره و معما دارد، که اگر به درستی اجرا شود، بدون نیاز به نمادین کردن فضا، همه مفاهیم و پیام‌هایش را به مخاطب منتقل می‌کند.

 با این حال یک اثر هنری با زمینه‌ای سیاسی، حامل پیام‌هایی برای مخاطب خود خواهد بود. شما با ساخت این نمایش قصد داشتید چه پیام‌هایی را به مخاطبان جامعه امروز ایران منتقل کنید؟

ما صرفا به دنبال ارائه پیام به مخاطب جامعه امروز ایران نبوده‌ایم. زیرا قصه‌ای که در این متن روایت می‌شود جهان‌شمول است. در این قصه بی‌ارزشی یک هویت ساختگی تبیین می‌شود، یعنی مشخص می‌شود که یک سیستم آرمان‌گرا چطور می‌تواند به صلاحدید خود در یک زمان، هویتی غیرواقعی را برای یک شخص بسازد و چگونه تصمیم می‌گیرد که بر مبنای مصالح زمانی دیگر، آن هویت غیرواقعی را تخریب کند. البته قصه ما به هویت یک فرد پرداخته است، اما این هویت فردی می‌تواند نماینده بسیاری از پدیده‌ها و مفاهیم اجتماعی و سیاسی دیگر نیز باشد.

 آیا در این بستر شخصیت‌های نمایش نیز نماینده قشری خاص از جامعه جهانی هستند؟

لزوما این‌طور نیست، بلکه شخصیت‌های این نمایش، کاراکترهایی شناورند، کاراکترهایی که بعضی به بار کمیک کار کمک می‌کنند و بعضی به بعد درام آن. مثلا نقش سرباز در این نمایشنامه شخصیت کمیک قصه است و نوع رابطه او با فرمانده‌اش بیشتر فضاهای کمدی را شکل می‌دهد. اما ماجرایی که برای نقش میخائیل یعنی همان سیاست‌مدار فریب‌خورده در طول قصه رخ می‌دهد، همراه با رابطه او با همسر و دخترش، بار درام این نمایش را به دوش می‌کشد. در مجموع نیز قرار گرفتن این پنج شخصیت در کنار یکدیگر است که قصه‌ای پرکشش را در فضایی فانتزی و در عین حال رئال برای تماشاچی شکل می‌دهد.

حال با وجود این تفاوت‌های اساسی میان شخصیت‌های این نمایش، چطور تواستید ریتم بازی بازیگران این اثر را به یکدیگر نزدیک کنید؟

ما بیشتر تلاش کردیم تا بازی بازیگران را به فضای رئال نزدیک کنیم. البته با توجه به فضای متن، بازی رئال بازیگران ما کمی اغراق‌شده است و در ایفای نقش همه بازیگران بر مبنای نقشی که بازی می‌کنند، کمی اغراق وجود دارد. البته میزان این اغراق در میان همه نقش‌ها یکسان نیست، زیرا اساسا شخصیت‌های این نمایش همه در یک فضا قرار ندارند، اما با این وجود تلاش شده است تا اختلاف فضای میان این نقش‌ها به گونه‌ای کنار هم چیده شود که هیچ کدام از چارچوب تعریف‌شده خارج نزنند. یعنی با این که شخصیت‌های این نمایش تفاوت‌های اساسی با یکدیگر دارند، اما از قضا همین تفاوت‌هایشان است که باعث زیبایی اثر می‌شود. من حتی معتقدم که همین اختلافات زیاد شخصیت‌هاست که باعث شده بازی بازیگران به خوبی در یکدیگر چفت شود و مطمئنا اگر این تفاوت‌ها وجود نداشت، این نمایش در زمینه ریتم، باورپذیری و ایجاد موقعیت‌های گروتسک دچار مشکل می‌شد.

[عکس‌های اجرا، از سارا شفیق است.]

درباره نمایش مسکو، فلکه باغشاه
۰۳ بهمن ۱۳۹۸