«مطلق» نام نمایشی است به نویسندگی راد پورجبار و حمیدرضا هدایتی، کارگردانی راد پورجبار و تهیهکنندگی کاوه سجادیحسینی که این روزها در عمارت نوفللوشاتو روی صحنه است.
کاوه سجادیحسینی کارگردان، فیلمنامهنویس و مدرس شناختهشده در کنار دیگر فعالیتهایش سابقه تهیهکنندگی تئاتر را نیز در کارنامه دارد. او پیش از پذیرفتن تهیهکنندگی نمایش «مطلق»، در نمایشهای «ویرانی» به نویسندگی و کارگردانی افشین حسنزاده و «آندورا» براساس نمایشنامه ماکس فریش به طراحی و کارگردانی افشین زمانی نیز در مقام تهیهکننده حضور داشته است. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگویی است با او که حضور به عنوان تهیهکننده در کنار «مطلق» را حمایتی معنوی و اعتباری از گروهی جوان و کارگردانی میداند که نخستین تجربه کارگردانی را از سر میگذراند.
اگر موافقید گفتوگو را با سابقه تئاتری خودتان آغاز کنیم.
من سال ۱۳۷۷ کارشناسی تئاتر خواندم و سالها دستیار کارگردانان خوبی در تئاتر بودم. به همین سبب همواره خود را فرزند تئاتر میدانم و یکی از دغدغههایم و در اصل اوجب واجباتم پیش از کرونا، تماشای تئاتر بود و اکنون که به بلای کرونا مبتلا شدهایم، پیش آمده است به تماشای نمایشهایی بنشینم که سه، چهار نفر تماشاگر داشتهاند. در فیلمهایی که کارگردانی کردهام نیز مثلاً در تلهفیلمهایم بهعنوان آثار تلویزیونی که شمارشان به عدد ۱۰ میرسد همواره نقشهای اصلی را به بازیگران تئاتر سپردهام، بازیگرانی که اکنون بسیار شناختهشده هستند اما آن زمان تنها در تئاتر فعال بودند. استفاده از بازیگرانی درخشان با ریشه کار در تئاتر در اولین فیلم سینماییام، تازهترین آن، «بیسر» و اثر پیش از آن، «بوفالو» مشهود است. به گونهای که در «بیسر» از حضور الهام کردا، مهدی کوشکی و کاظم سیاحی و در «بوفالو» از حضور سهیلا گلستانی، پانتهآ پناهیها، هومن سیدی و... بهرهمند شدم و سابقه تئاتری بزرگانی چون رویا تیموریان و پرویز پرستویی نیز بر کسی پوشیده نیست.
چگونه با راد پورجبار، کارگردان نمایش «مطلق» آشنا شدید یا ایشان چهطور با شما آشنا شدند و تهیهکنندگی کارشان را پذیرفتید؟
پیش از پاسخ دادن به سؤالتان باید تأکید کنم که برای من هنگام تهیهکنندگی تئاتر نه جنبه مالی که بحث حمایت و کمک معنوی مطرح است. من با راد پورجبار از طریق مهناز افتادهنیا آشنا شدم و سپس او به عنوان دستیار من یا در اصل بازیگردان فیلمهای کوتاهم در کنارم بود و ارتباطی میانمان شکل گرفت که به تولید «مطلق» انجامید. حضور من بیشتر به عنوان دلگرمی گروه مطرح است و تلاش میکنم هرکجا مشکلی پیش میآید آن را رفع و رجوع کنم.
پیشتر هم سابقه تهیهکنندگی تئاتر را در کارنامه کاریتان داشتهاید؟
بله. حمایت از جوانان حوزه تئاتر یکی از دغدغههای من و جزو کارهایی است که دوست دارم انجامش دهم. من علاقهمندم خودم هم به عنوان کارگردان، نمایشی روی صحنه ببرم اما این علاقهمندی همواره اسیر وسواس و ترسی میشود که در خود احساس میکنم و مانند شخصی که بخواهد در سن بالا ازدواج کند یا رانندگی بیاموزد و... در این زمینه ایدهآلگرا هستم. به همین علت هنوز دست به عمل نزدهام اما همواره کسانی را که دست به عمل میزنند تشویق و حمایت میکنم که یکی از آنها راد پورجبار است.
این آثار را چگونه انتخاب میکنید؟
دو حالت دارد یا آنچه در این آثار مطرح میشود دغدغهام است یا زاویه نگاه کارگردان برایم جذاب است. به عنوان مثال در خصوص «مطلق» شاید شیوه اجرایی و مدل قصهگویی راد پورجبار مدل من نباشد اما دغدغهمندی او و صاحب ایده بودنش موجب شد به گروهش بپیوندم، هرچند تأکید میکنم که کار ویژهای نکردهام.
تأثیر بحران کرونا، تعطیلیهای ادامهدار حاصل از آن و بسته شدنها و باز شدنهای مکرر سالنهای نمایشی را که در پیاش رخ داد، بر تئاتر و اهالیاش چگونه ارزیابی میکنید؟ آدمهایی که اجرای عمومی رفتن، منبع درآمد و محل گذر زندگیشان بود و میدیدند که شغلشان در برابر چشمشان یک روز مجاز است و روز دیگر نه.
اجازه دهید نخست بگویم که «تئاتر»ی که در همه جای جهان به عنوان تریبونی سیاسی و اجتماعی شناخته میشود و مانند میکروسکوپی عمل میکند که میتوان لکهها را از پشت آن با وضوح و دقت بالاتری تماشا کرد در کشور ما صرفاً «نمایشی روی صحنه» است و جالب است نه تنها حمایتش نمیکنیم که میکوشیم بیش از استفاده از این میکروسکوپ، از کار بیندازیمش تا چیزی را نشان ندهد که علتش را ترس از روبهرو شدن و نفسبهنفس شدن میدانم. این عدم حمایت در تئاتر بیش از سینما به چشم میآید و دلیلش این است که در سینما سرمایهای در حال چرخش است و پولهایی واردش میشود که یا شسته شده یا قرار است شسته شود اما چون چنین امکانی در تئاتر وجود ندارد پس حمایتی هم دیده نمیشود. در نتیجه مشاهده میکنیم که تئاتر آرامآرام حمایتهای بیشتری را از دست میدهد و کارکشتگانش عقب مینشینند و نویسندگان، کارگردانان، طراحان و بازیگرانی روی کار میآیند که خطرناکند. خطری که اینها ایجاد میکنند حرکت دادن تئاتر در سطح و در واقع سطحی کردن تئاتر است که موجب میشود تئاتر مزه تلویزیون بدهد و اوضاع خطرناک شود.
در چنین شرایطی این مدیران دولتیاند که باید کاری کنند. ما تولیدکننده و کسانی هستیم که میتوانیم در کارگاه کار کنیم و آنها کسانیاند که باید کارگاهها را تأسیس کنند. این حمایت برای تولید اثر در تئاتر ایران رخ نمیدهد، چون تئاتر قرار نیست پول برگرداند و چون پول برنمیگرداند پس گمان میکنیم بیفایده است و در نتیجه بیخیالش میشویم و با خود میگوییم رهایش کن. به سؤالتان برگردم. تعطیلیهای مورد اشارهتان یا باز شدنها و بسته شدنهای مکرر سالنهای نمایشی در چنین شرایطی که شرحش رفت موجب ویرانی شاکله کار کسانی میشود که با وجود تمام این مصایب همچنان تئاتر کار میکنند.
به نظرتان وضعیت حاصل از شیوع ویروس کرونا و تأثیر آن بر تئاتر را میتوان با وضعیت جنگی و تأثیر جنگی خانمانسوز بر اهالی تئاتر قیاس کرد؟
بله. در شرایط جنگی نخستین چیزی که متوقف میشود تولید است. آنچه در دوران کرونا اولویت دارد، سلامت و آنچه در دوران جنگ مهم است، امنیت است و فرهنگ در رتبههای بعدی قرار میگیرد. من معتقدم باید تمهیداتی اندیشید و کاری کرد که چه در دوران کرونا و چه در هر دورانی که تعطیلی نابهنگامی بر اهالی تئاتر حادث میشود تئاتر و تئاتریها از بین نروند چرا که یکی از مهمترین کارکردهای آنها فرهنگسازی است و ما محتاج این فرهنگسازی هستیم تا بتوانیم از آنچه موجب عقبافتادگیمان میشود فاصله بگیریم.
به عنوان کسی که سالهای دور در بستر تلویزیون کار کردهاید گمان میکنید تلهتئاتر میتوانست برای گذر از این بحران به کمکمان بیاید؟
تفاوت تلهتئاتر و تئاتر از نظر من مانند تفاوت فوتبال و فوتسال و هیجان حاصل از آنهاست. در نتیجه به زعم من هیجانی را که تئاتر ایجاد میکند تلهتئاتر نه اینکه ایجاد نکند اما کمتر ایجاد میکند و ارتباط عامه مردم با آن برقرار نیست که به علت تکنیک همچنان قدیمی کارگردانیاش است به گونهای که من نوعی را هم پس میزند. ما با این شیوه قدیمی که شامل حضور یک کارگردان تلویزیونی و یک کارگردان هنری و میزانسنهای ارائه شده از سوی کارگردان تلویزیونی و بازیگردانی از سوی کارگردان هنری است پیش نخواهیم رفت و به عقیده من میبایست با تلهتئاترهای مدرن مواجه شد و براساس شکل و شمایل آنها کار کرد تا در مسیری درست قدم گذاشت. به همین دلیل بیش از تلهتئاتر با فیلمتئاتر موافقم و معتقدم یک نفر کارگردان که هم توانایی ساخت فیلم را دارد، هم دکوپاژ را میشناسد و هم بازیگردانی بلد است و هم با صحنه تئاتر آشناست باید این کار را انجام دهد. مشکل اصلی، آشنا نبودن بسیاری از کارگردانان تئاتر با مقوله تصویر و آشنا نبودن بسیاری از کارگردانان تصویر با مقوله صحنه است که موجب بروز ناهماهنگی میشود. گمان میکنم این ناهماهنگی را باید در بستری دانشگاهی مرتفع کرد و در میان رشتههای متعدد، مشخصاً کارگردانی تلهتئاتر را آن هم نه به شیوه قدیمی که به شیوهای مدرن آموزش داد.
و سؤال آخر، به عنوان کسی که از تجربه حضور در عرصه هنر در خارج از کشور هم برخوردارید، گمان میکنید رؤیای صدور تئاتر در مقیاسی گسترده به خارج از کشور، رؤیایی دور از دسترس است؟
به عقیده من آنچه این اتفاق را به رؤیایی دور از دسترس تبدیل کرده است این است که تئاتر در همه جای دنیا تبدیل به صنعت شده است، تکنیکال شده است و از فضاهایی بهره میگیرد که به مخاطب امکان تخیل بسیار میدهد در حالی که تئاتر ایران فاقد صنعت، فاقد تکنیک و فاقد لوازم تخیل است. حرکت تئاتر به سمت صنعتی شدن، تکنیکال شدن و در واقع فولمدیا شدن موجب شده است ما نتوانیم با تئاتر جهان رقابت کنیم و هرچند در کانسپت و مفهوم میتوانیم این کار را با بعضی از آثارمان انجام دهیم اما با اجرا و شیوه اجرایی نه.