در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تئاتر | اخبار | ساعت...بچه....هیس
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:56:37
نمایش خانه ابری | ساعت...بچه....هیس | عکس

به گزارش تیوال به نقل از ایران تئاتر
شناسه مطلب: 72991

ایران تئاتر،مسعود موسوی:
نمایش خانه ابری که چندی است در تماشاخانه ایران شهر به روی صحنه رفته است حاصل همکاری دو کارگردان مطرح تئاتر کشورمان یعنی سیامک احصایی و حمید پور آذری است . این نمایش نقدی است بر روزمرگی زندگی مدرن...

زنگ ظاهری بیدارباش و در اصل زنگ ناقوس مرگ تدریجی  انسانی  در فضا طنین‌انداز می‌شود و ۱۶ کارگر زن و مرد در قالب شخصیت‌های نمایش‌خانه ابری  همانند نمادی از مردم یک شهر،  خانه و ظاهراً محل آسایش خود را ترک کرده و باحالتی وهم زده ،سرد و منفعل ،بدون کوچک‌ترین گفتگویی با همراهان خود در مسیر حرکتی ،پای به محل کار خود می‌گذارند،  مکانی که در آن فقط و فقط یک کار تکراری را همانند ماشینی بدون مشخصه‌های انسانی به انجام برسانند ،سپس در ادامه ، بازهم ظاهراً‍‍ّ ناهاری صرف کرده ،مجدداً به کار تکراری پرداخته و سرانجام بدون هیچ تغییری در حس اولیه و صبحگاهی خود ، خسته و نالان به محل استراحت خود بازگشته و بیتوته کنند  تا روزی دیگر و فردایی دیگر .

این مقدمه ، بستر دراماتیک و خلاصه موضوع نمایش‌خانه ابری است که به کارگردانی مشترک سیامک احصائی و حمید پور آذری چندی است در سالن نمایشی استاد سمندریان مجموعه ایرانشهر  به اجرا درآمده است . محتوای نمایش فوق به‌گونه‌ای  است که اکثریت مردم  سراسر  این کره خاکی کم‌وبیش با آن آشنا بوده و هستند ، نمایش‌نامه به افراد و کسانی  می‌پردازد که بدون کوچک‌ترین تغییراتی، شبانه‌روز خود را بر طبق برنامه‌ای که برایشان در نظر گرفته‌شده  به پایان رسانده و ظاهراً به خانه‌های امن و سرشار از آرامش خود بازگشته و سر بر بالین می‌گذارند تا صبحی دیگر را آغاز کنند  اشخاصی که قبل از اعلام زمان مرگ واقعی آنان، از درون پوسیده و مرد‌ه‌اند .متنی که تأکیدی است بر گردابی که جوامع انسانی امروزی در آن فرورفته‌اند، گردابی سرشار از ناامیدی ،افسردگی ، بی‌هویتی و استبداد که هیچ دورنمای قشنگی برای آن متصور نیست .گردابی که هرروز عمیق‌تر و گسترده‌تر شده و همه ویژگی‌های انسانی را با خود او به درون کشیده و می‌بلعد . اما در جامعه موردنظر نمایش‌خانه ابری ،در همان پروسه تکراری زندگی آدم‌ها  نیز اتفاقاتی می‌افتد که هرکدام همانند برشی می‌توانند ما را به تفکرات نمایشنامه نویسان و کارگردانان این اثر نمایشی نزدیک و نزدیک‌تر کنند  که تلاش می‌شود در این مکتوب به مواردی اساسی و ریشه‌ای در رابطه با  تجزیه‌وتحلیل نمایش فوق  درزمینهٔ نویسندگی و کارگردانی پرداخته شود :

***  در جامعه  کارگری  موردنظر نمایش‌خانه ابری، تعداد مردان وزنان کاملاً مساوی در نظر گرفته‌شده‌اند با این مفهوم که سرنوشت محتوم اشخاص نمادین این نمایش بالطبع نسل کنونی  جامعه انسانی ما، تفکیک و تمایزی بر اساس جنسیت دیده نشده و مردان و زنان به شکل کاملاً مساوی در این شرایط زیستی وحشتناک و ناامیدکننده  درگیر بوده و بار مصائب آن را بر دوش می‌کشند.

***اعضا کارگری نمایش فوق در زمان حضور خود در محل کار فقط و فقط حق‌دارند در مورد مسائلی گفتگوی احتمالی کنند که توسط رادیو به‌عنوان نمادی از حکومت جامعه نمایشی و  به‌صورت خبر برای آنان پخش می‌شود و مطرح کردن هر حرف دیگری غیر از موارد فوق با خودسانسوری و تهدید از سوی دیگران روبرو شده  و همگان شخص خاطی  را با کلمه (هیس ) ساکت می‌کنند.

*** چکیده سه خبری  که به‌صورت تکراری و کاملاً گزینش‌شده هرروز برای کارگران پخش می‌شود حاکی از معصومیت گرگ‌ها،تبدیل‌شدن آزادی به آنارشیست و وقوع زلزله به‌عنوان بلای اسمانی است که  هرکدام از اخبار فوق برای القا حسی خاص در شنوندگان ،محدود کردن فضای گفتگو آنان فقط و فقط پیرامون سه مقوله فوق و نه چیز دیگری  انتخاب‌شده است که در ادامه نمایش در روز دوم خلاصه‌ای از اخبار فوق گفته‌شده و در روز سوم فقط و فقط چند کلمه از هر خبر گفته می‌شود ( بچه،رژیم و آزادی) و به‌این‌ترتیب به‌تدریج دایره تعامل اشخاص نمادین نمایش نیز محدود و محدودتر شده و سرانجام دنیایی از سکوت و ترس سرا سری بر جامعه نمادین نمایش و فضای اجرایی آن غلبه می‌کند  به‌نوعی که دیگر هیچ‌کس هیچ‌چیزی نگفته و در سکوت مطلق و یکی شدن محل کار و خواب آن‌ها ،نابودی و مسخ تدریجی‌شان آغازشده و در انتظار مرگ به روزمرگی  خود ادامه می‌دهند

***مردم شهر نمادین خانه ابری در زمان غذا خوردن خود سه جوک را از سوی یکی از همکاران خود می‌شنوند سه جوک تکراری و بی‌هویت  که از سوی محدودکنندگان و برای خوشی و شادی کاذب آن‌ها  طراحی‌شده است، در مقابل شنیدن هر یک از جوک‌های فوق اهالی نمایش  فقط چیزی در حدود ۵ ثانیه به خنده هیستریک پرداخته و سپس باز به دنیای تنهایی و افسردگی خود بازمی‌گردند  که در هر بیست‌وچهار ساعت گذشت زمانی در نمایش‌خانه ابری، از تعداد جوک‌ها کاسته شده و سرانجام در روز آخر مردم فقط و فقط چند ثانیه خنده هیستریک تصنعی و احمقانه‌ای را سر می‌دهند بدون آنکه حتی جوکی گفته شود و بازهم به دنیای یخزده و منجمد خود بازمی‌گردند .مقوله‌ای که به‌راحتی می‌توان آن را در ثانیه ثانیه زندگی انسان امروزی تجربه کرد و دید.

 

***اهالی خانه ابری دربار اول هنگام صرف ناهار وقت دارند ۴ الی ۵ قاشق از ظرف غذای خود بخورند، دربار دوم این تعداد به سه قاشق محدودشده ، در روز بعد فقط وقت می‌کنند یک قاشق ناهار بخورند و سرانجام فقط ظرف غذا را باز و بسته می‌کنند و در لحظات پایانی نمایش اصولاً غذایی وجود ندارد که ظرفی داشته باشد و بدین ترتیب  دنیای  ماشینی و استبدادزده پیرامون آدم‌های نمایش، به وحشتناک‌ترین شکلی آن‌ها را تسخیر کرده و تا سر حد مرگ محدود کرده است

***در جامعه موردنظر خانه ابری در اندک زمانی که در بیست‌وچهار ساعت اول نمایش و قبل از خواب برای گپ و گفتگو و احتمالاً همفکری برای کارگران پیشی‌اید زن‌ها به بحث در مورد شرکت در تولدها و تعویض رنگ موهایشان و مسائل صرفاً بیرونی و ازاین‌دست  می‌پردازند و مردها به ازدواج و بچه ..که نماد و استعاره‌ای است بر وضعیت کنونی جوامع ظاهراً امروزی که در تمام برنامه‌ها و تبلیغات تلویزیونی به شکلی کاملاً عمدی  بر موضوعات فوق  تأکید شده و پرداخته می‌شود ، به این معنا که زنان  در تمام ساعات زندگی به دنبال ایجاد ظاهری دل‌فریب برای جلب‌توجه مردان باشند و مردانی که آن‌ها  نیز در پی  ایجاد شرایطی هستند  تا بتوانند بیشترین بهره را از جنس مخالف برده و از وی به‌عنوان صرفاً ماشینی برای تولید یاد کنند.

*****از ابتدای نمایش قرار است جشن تولدی شکل بگیرد که نمادی است بر آغازی دوباره و تولدی دیگر .که این  امر هیچ‌گاه اتفاق نمی‌افتد و عدم برگزاری آن  بیانگر سکون و انجمادی است که بر جامعه نمادین  موردنظر  نمایش سایه انداخته است سکونی که هیچ‌گاه از بین نمی‌رود و در پایان هم آنان را به نابودی می‌کشاند .

نکات فوق و بسیاری از  نکات دیگر موجود در متن نمایشنامه خانه ابری از مردمی حکایت دارد که با یک برنامه کاملاً حساب‌شده آن‌ها را از هم دور کرده  و به‌سوی پوسیدگی و نامیدی از ایجاد تغییراتی بنیادین  د ر روابط انسانی و رسیدن به  آرمان‌های بشری پیش می‌برند .اطاعت محض و انجام دستورات در رابطه با تقویت قدرت حاکم  بدون طرح هیچ سؤال و خواسته‌ای ،داشتن ترسی مداوم و همیشگی در از دست‌دان احتمالی کار،نداشتن لقمه‌ای نان و سقفی بالای سر هرچند آن سقف پوشالی و سست باشد  که حتی نتواند در مقابل باران مقاومت کند،  ازجمله مواردی است که این سرنوشت محنوم را برای جامعه موردنظر نمایش‌خانه ابری رقم میزند .تن دادن به‌تمامی محدودیت‌ها ،استبدادها، فشارها و تناقضات به خاطر به دست آوردن حقارت آمیز کمترین و بی‌ارزش‌ترین میزان آرامش و آسایش شخصی و درونی و خانوادگی و نه عمومی و اجتماعی  و همچنین این تلقین‌های وهم‌آلود و کاملاً آگاهانه سیستم حاکم بر فضای نمایش جهت ایجاد جو افسردگی و ناامیدی،  تا جایی پیش می‌رود که افراد نمایش  حتی در خواب هم به رؤیاهایشان  نمی‌رسند ، آنان مدام کابوس می‌بینند  و همین مسئله موجب می‌شود که در پایان با ایجاد پدیده خسوف و ماه‌گرفتگی و درست درزمانی که همه‌چیز در زمین  در تاریکی مطلق فرورفته است  آنان آرزوهای خود را  به باد سپرده و در زیر فشار دنیایی سرشار از زشتی و بدی و استبداد له‌شده و از دست بروند بدون اینکه خود از این پایان غم‌انگیز و تراژیک خود درکی داشته باشند.

تمامی مطالب فوق  که در راستای تعبیر و توصیف معانی استعاره‌ای و نمادین متن نمایشی خانه ابری نوشته  مشترک نشمینه نوروزی و زمان وفاجویی نگاشته شد بیانگر این است که  نویسندگان متن فوق به‌خوبی توانسته‌اند معضلات کنونی جوامع بشری مبنی بر نابودی و استحاله تمامی ویژگی‌های انسانی در دنیای عاری از مهربانی و صداقت  را به دست خود وی  و دیگر امران و عاملان به  قلم درآورده و با استفاده نمادین از الگوهای گفتاری،رفتاری و احساسی اشخاص نمایش ، وضعیت اسفبار و ناامیدکننده این جوامع را در قالب صحنه‌ها و اتفاقات نمایشی  به روی کاغذ بیاورند ، کاری که بسیار هنرمندانه و تأمل‌برانگیز نشان می‌دهد   و جالب‌توجه اینکه  ، این دوستان با بهره‌گیری از حداقل جملات و کلمات و به‌صورت موجز و تصویری و به زبانی جهانی  به این موفقیت دست پیداکرده‌اند که جای تقدیر  بسیار دارد و...

 

و دراین‌بین کارگردانی آگاهانه و حساب‌شده دو نسل تقریباً متفاوت کارگردانی تئاتر کشور  یعنی سیامک احصایی و حمید پور آذری  از یک‌سو  زمینه را برای باروری و تصویری شدن عقاید و آرا نویسندگان  به‌خوبی فراهم آورده است و از سوی دیگر آن‌ها با  تمهیدات کارگردانی  و بهره‌گیری نسبتاً درست و اصولی از عناصر کارگردانی ، موفق شده‌اند اندیشه‌های اجرائی و فرا متنی  خود را نیز  به تفکرات نویسندگان افزوده و مخاطبین  و تماشاگران را که مدت‌ها در حسرت یک نمایش واقعی و ارزشمند مانده بودند را  با یک اثر درخشان نمایشی چه ازلحاظ محتوایی و چه ازلحاظ اجرایی روبرو کرده  و وی را به وجد بیاورند .(تفکر) این عنصر اصلی گمشده در آثار تجاری و گیشه‌ای  این روزهای اکثر آثار نمایشی اجراشده در انبوه سالن‌های نمایشی پایتخت را ، به‌خوبی می‌توان در این اثر نمایشی دید و حس کرد و به آفرینندگان چنین اثری خسته نباشیدی هنرمندانه گفت .استفاده از دانشجویان و جوانان  به‌عنوان نمادی از افراد اصلی درگیر و آینده‌ساز  در حل معضلات جوامع  کنونی بشری،استفاده از تعدادی اکسسوار منطقی و کاربردی بجای ساخت و استقرار دکورهای عوام‌فریبانه و تجملی و پرهزینه ،توجه علمی و کاربردی  به فلسفه رنگ و معانی آن و استفاده از این دستاورد در طراحی رنگ  لباس ،اکسسوارها و نورهای تنظیم‌شده برای اجرا،استفاده درست و اصولی و نه تجملاتی از موسیقی و تلفیق

آن با اوا و افکت  برای القای بهتر فضای نمایش ،استفاده درست از کف‌پوش واقعی صحنه اجرا بر ای نشان دادن محیط سرد  زندگی انسان‌های نمایش و جامعه نمادین  و .....ازجمله مواردی است که به کارگردانی اثر مربوط بوده  و  چگونگی قرار گرفتن و هماهنگی کلیه عوامل فوق در کنار هم  موجب شده‌اند تا اجرائی قابل‌قبول و درخور توجه را در سالن استاد سمندریان مجموعه ایرانشهر شاهد باشیم .اجرائی که نشان می‌دهد بدون بهره بردن از چهره‌های گیشه‌ای ، و به‌اصطلاح عام‌پسند هم می‌توان نمایشی باکیفیت را به روی صحنه  برده و به قضاوت تماشاگران گذاشت .  چهره‌های گیشه‌های که  تعداد  آن‌ها  در هنر تئاتر کشور به انگشتان دودست هم نمی‌رسد اما  متأسفانه با دعوت مدام کارگردانان  و تهیه‌کنندگانی خاص از آنان ،موجب شده‌اند تا ۹۵ در صد اعضا رسمی انجمن بازیگران خانه تئاتر سالانه حتی  یک کار اجرایی نداشته ، آن را تجربه نکرده و به فراموشی سپرده شوند.

در پایان ذکر این مطلب نیز ضروری می‌نمایاند که تقابل  و همکاری دو کارگردان خوب کشورمان و دستاورد این همکاری  نشان داد که جدا از بحث تعامل در بعد شعاری ، در عمل هم می‌توان با دیگر هنرمندان واقعی به چالش نشست  ، همکاری کرد  و به‌این‌ترتیب  و در این رهگذر، جامعه انسانی یک کشور را به‌سوی همفکری و هم‌اندیشی مسالمت‌آمیزی در راستای جامعه‌ای آرمانی  سوق داد .

 

 

درباره نمایش خانه ابری
۱۴ آذر ۱۳۹۵